همايش شيرخوارگان حسيني
حسني جوني من سلام
اولين جمعه ماه محرم به نام حضرت علي اصغر(ع) جگرگوشه شش ماهه امام حسين (ع) نامگذاري شده وهرساله همزمان درتمام ايران براي اين شهيد كوچولو مراسم ميگيرن وازقبل به عنوان تبرك روسري ولباس سبزبراي بچه هاي زير يكسال توزيع ميكنن چندسال پيش اين مراسم را ازتلويزيون ديده بودم اون مراسم با وجودمامانها و ني ني هاي سبزپوششون خيلي روحاني بود وقتي تومهمون دلم شدي نذركردم كه صحيح وسالم به دنيا بيايي وببرمت همايش شيرخوارگان حسيني سال اول زندگيت بيست روزت بود ونمي شد تورابرد پارسال كه يك سال وچندروزت بودبه طور اتفاقي چشمم به بنر سرچهارراه افتاد ونذرم يادم اومدبلا فاصله رفتم به محل برگزاري مراسم وبرات يه لباس سبز گرفتم همش نگران بودم كه نتونيم بريم ازخود حضرت خواستم كه مارابطلبن
صبح جمعه زود بيدارشدي وبا هم رفتيم خونه بابايي واونجا اون لباس را پوشيدي چقدر نازشدي قربونت برم عروسكم
بعد هم با ماماني وخاله رفتيم حسينيه آقا براي مراسم اونجا خيلي شلوغ بود تصورش را نمي كردم اين قدر جمعيت جمع بشن توي راه خواب رفتي وخاله يكي ازقشنگترين عكسهاي زندگيت را ازت گرفت چه معصومانه به خواب نازرفته بودي الهي هميشه حضرت علي اصغر(ع) حاميت باشن عزيزدل مامان
هرباربه صورت مثل فرشته ات نگاه ميكردم دلم براي حضرت علي اصغر(ع) وخصوصا مادر گراميشون حضرت رباب كباب مي شد مگه يه ني ني كوچولوي شش ماهه چه گناهي كرده كه بايد به اين شكل كشته بشه حتي تصورش هم برام سخت و دردناكه چه به دل اون مادرداغدار رسيده فقط خدا ميدونه
عزاداري پارسال به قدري به دلم چسبيد كه امسال هم قصدكردم برم حسينيه ولی ماماني وخاله نتونستن بيان وفقط من وتو باهم رفتيم البته ديرشده بود وبه آخراي مراسم رسيديم ولي هرچند اندك فيض برديم به نظرم شرح حال حضرت علي اصغر(ع) به قدري سوزناك هست كه بدون نوحه سرايي هم اشك آدم راسرازير مي كنه چه برسه به اينكه كوچولوت كنارت باشه وصورت مظلومش راببيني
امسال هوا خيلي سردبود ولي بازهم جمعيت خيلي زيادي جمع شده بودن توهم دوست نداشتي لباس سبزبپوشي فقط چنددقيقه اي اجازه دادي كه تونستم ازت همين عكس را بگيرم ازطرفي نمي خواستم زمان معنوي اون مراسم را به خاطر راضي كردن تو وعكس گرفتن ازدست بدم به همين يه دونه بسنده كردم الهي خدا بهمون سعادت بده كه سالهاي ديگه هم بتونيم بريم من وتو باهم