دلبري هاي دخترقندعسلم
چندشب پیش مي خواستيم بريم روضه وعجله داشتم و توهم اول بازيگوشيت بود با قربون صدقه رفتن داشتم بهت غذا مي دادم كه زود شامت رابخوري وآماده شيم براي رفتن بعدازاينكه غذات را خوردي رفتي پيش بابا مهدي وبا چاشني نازوكرشمه فراوان گفتي "بابا يي ازت (نازت) بشم" براي باباترجمه كردم نزديك بود ازشدت هيجان وذوق زودگي پس بيفته من هم ازتعجب وفقط كمي حسودي نزديك بود دهنم كج بشه خداشانس بده زحماتشو من ميكشم خانم قربون صدقه يكي ديگه ميرن چه چيزهایي آدم بايد تواين دوره زمونه ببينه راستش چنان براي بابا چشم وابرو اومدي كه خودم هم ذوق كرده بودم و به روي خودم نمي آوردم دخمل نازدارمن
البته من هم ازتعارفات تو بي نصيب نيستم گاهي برام مي خوني "مامان میره اداره / کله گرش موخواره" با تشكرفراوان ازجناب بابايي به علت تعاليم ارزشمندشون درباب اشعارمربوط به مامان كارمند
دیروز که ازسرکاراومدم خونه خواب بودی من هم منتظرشدم تا بیدارشی بعدازیک ساعتی بیدارشدی ومن هم که چندساعت ندیده بودمت حسابی بوسه بارونت کردم وبعد بهت گفتم لباسات را بپوش بریم خونه تو هم با لحن طلبکارانه ای گفتی "من خشته (خسته)شدم" واين چشمهاي من بود كه عين قورباغه شده بود آخه تو فسقلي خستگي مي دوني چيه احتمالا ازبس خوابيده بودي خسته شده بوديولي راستش چنان برام ژست گرفته بودي كه ازخنده غش رفتمومحكم بغلت كردم وتا تونستم ماچت كردم
وقتی یه چیزی می افته میگی "افتاد" وجدیدا یادگرفتی وقتی کسی چیزی را میندازه میگی "اختاد(ekhtad)" یعنی انداخت امشب خونه بابایی بودیم وخاله خرسی سفیده را برای من انداخت من هم دوباره برای او انداختم چون نرم وپشمالومثل توپه من وخاله هم یاد بچگیهامون افتاده بودیم همین که دیدی گفتی "اختادی " بعد هم با جذبه فراوان گفتی "نندازش گناه داره" من وخاله که ازاین جذبه ات مردیم ازخنده والبته جلو بقیه کمی خجالت هم کشیدیم
دخملي من ، تو ازاون نمونه هاي بارز خودشيفتگي هستي اين مدت ازاين شعرخيلي خوشت اومده و همش ميگي "مامان شاه نداره بوخون "بنده هم جزاطاعت امركاري ندارم البته خودت هم اين شعررا خوب يادگرفتي وقسمت اخرهم مصرع را با اشتياق فراوان مي خوني
دختری دارم شاه نداره صورتی داره ماه ندارم ازخوشگلي تا نداره
بهر کسونش نمیدم به همه كسونش نميدم به راه دورش نمی دم
به کسی میدم که کس باشه پیرهن تنش اطلس باشه
شاه میاد با لشکرش وزیر میاد پشت سرش برا پسر بزرگترش
آیا بدم آیا ندم
یه مدت پیش که عروسی می رفتیم خاله به لبت رژ زدتوهم بدون حرکت صورتت راگرفته بودی تا خاله خوشگلت کنه خاله به من می گفت حسنی بهترازتو می ایسته که آرایشش کنم توهمش خنده ات میگیره چندروزبعد که من وخاله مشغول حرف زدن بودیم وازتوغافل بودیم یهو متوجه شدیم مدتیه صدایی ازت نمی آد دنبالت گشتیم وقتی دیدمت زبونم بند اومد رفته بودی سراغ لوازم آرایش خاله وازخجالتش دراومده بودی وبالای لبت وچونه ات را رژلب زده بودی ومدادبه دست به ماکه هاج وواج نگاهت میکردیم نگاه میکردی بهت گفتم چه کارمیکنی باجدیت جواب دادی"آراش موکنم" اونقدر باخاله خندیدیم که حتی نتونستیم ازت عکس بگیریم حالا هم گاهی با مدادرنگیهات می خواهی خط لب بکشی من هم همش سعی میکنم هرجوری هست ازاین کارمنعت کنم چون میترسم یه وقتی لوازم آرایشی را بخوری جالب اینجاست که من اصلافرصت ارایش کردن ندارم نمی دونم تو این اطلاعات راازکجا آوردی
خانومي خوب من ، خيلي احساس خوشگلي داري وهرازچندگاهي با دلبري زياد ميگي "من خوشدلم (خوشگلم)" من هم حسابي تحويلت ميگيرم وميگم بـــلــــــــــــه خيلي خوشگلي دخملی من نميدونم واقعا بچه هاي اين دوره زمونه فرق كردن يا من وقتي كوچيك بودم درعالم هپروت سير مي كردم چه برسه به وقتي كه دوسالم بود آخه خوشگلي نمي دونستم چيه جالبه كه به خرسيهات ميگي" غذا بوخور به به شي خوشدل شي" با اين خرسيها هم روزگاري داريم
این مدت معروف شدی به خانم گشت ارشاد چون اگه یکی راببینی که داره لباس عوض میکنه یا نی نی که لباس تنش نیست با اخم وجدیت فراوان میگی "زیشته لباس برکن " واینقدرتکرارمیکنی تا طرف ازروبره وخجالت بکشه
چندوقت پیش یه کاورپیداکردی وکتابها ومدادهات را توش گذاشتی ویه اصطلاح خودت کیفت را سردوشت انداختی وکفشات را هم پوشیدی وبه سمت درخونه راه افتادی وقتی ازت پرسیدن کجا میری گفتی "میرم مدیسه(مدرسه)" که معلوم نیست این مدسه رفتن راازکجا یادگرفتی که باید کیف وکتاب داشته باشن به هرحال چندروزبعد با بابایی یه سررفتی دانشگاه وخیلی هم خوشت اومدحالا دیگه تا کتاب دفترات راجمع میکنی میگی "من میرم دااشداه (daeshda)" همه اول میرن مدرسه بعددانشگاه دخترمن مستقیما میره دانشگاه
جديدا همش مي خواي بغل شي وقتي بهت ميگم بزرگ شدي ديگه نبايد بغل شي ميگي " يهوبچه ميفته بغلش بيگير" من هم مثل بهت زده ها نگاهت ميكنم اخه نمي دونم درجواب تو نيم وجبي چي بگم
یه روز که می خواستی اندکی شیطونی کنی ودیدی من مواظبتم میخواستی یه جورایی منودنبال نخود سیاه بفرستیمثل خودم که هروقت کاردارم تورا دنبالش می فرستم با ملاطفت زیادی به من گفتی "مامان بروتیفشون(تلویزیون) ببین"به این ترتیب توهم خوب یادگرفتی مزاحما را دک کنی
هرموقع که می خواهیم بیرون بریم میگی"کیا(کلاه) شاترن(شال گردن) بده سلما(سرما) نخورم"یاگاهی هم میگی "پنجیره بسته من سلمانخورم" ازطرفی مواظب دیگران هم هستی که سرمانخورن هروقت کسی کتش یالباسش رادرمیاره بهش باجدیت میگی"لباشت درنیارسلماموخوری"
عاشق نقاشی هستی البته نقاشی سفارشی چون دفترومدادرنگیهات را میاری ومیگی" نتاشی بیتش(نقاشی بکش)" وبسته به نظرجنابعالی که می فرمایید"ماه بیتش سیتاره بیتش خورشیدخانوم بیتش ابربیتش ختوش(خرگوش) بیتش گبه(گربه) بیتش خیسی(خرسی) بیتش پبانه(پروانه)بیتش نی نی بیتش و..." نقاشی می کشیم همه حتی بابایی وحاج خانم هم نقاش شدن توداری به کشف استعدادهای نهفته همه کمک می کنی
تفاوت بین خانومها وآقایون را اینچنین توضیح میدی" خانوماگیشاهه(گوشواره) دارن آقاگیشاهه ندارن " یابا اشاره به ناخنت که لاک زده هست میگی"خانومالات(لاک) دارن آقا لات ندارن"
دخترنازنینم شیرین زبونيهات روزبه روزبیشترمیشه ومن ازنوشتنش جا می مونم هرروز یه کارجدید یه حرف جدید که البته گاهی هم آینه تمام نمای خودمون هستی وقتی حرفی یا عملی را تکرارمیکنی به زیبایی وزشتی رفتارهامون پی می بریم قندعسلم همیشه شاد وسرحال باشی