دنياي زيباي دخترم
عزيزترينم سلام
قديميا هميشه ميگفتن بچگي هم عالمي داره با اينكه همه اين جمله را قبول دارن ولي گاهي ادم به عينه مي بينه ووقتي به دنياي شما كوچولوها واردميشه سرشاراز شادي ولذت وزندگي ميشه جمله جمله حرفات قشنگ هستن ولي من فرصت ويادوهوش نوشتن همه اونا را ندارم پس اون گل درشتاش را مي نويسم تا همين هم ازذهنم فرارنكنه
يه مدت همينكه ازصبح پاميشدي يه روسري سفيد كوچولوكه براي زمان نوزاديت بوده را روسرت مي نداختي بدون اينكه پايينش را گره بزني ويا اجازه بدي كسي اينكاررا برات انجام بده، كل روزسرت بود بالاخره معلوم شد كه اين روسري موهاي بلند جنابعالي هستن وتو هم توعالم خودت غرق بودي وقتي با اين موهاي بلند سپيدمي رقصيدي ازاون لحظه هاي شاهكاربود توموهات دست مي كشيدي واونارا بالا مي زدي ويا با حركت ناگهاني سرت موهات را بالا مي زدي واي كه چقدر مي خنديديم يه مدت هم اين روسري گم شده بود ويه حوله كوچولوي صورتي همش روسرت بود وموهاي مش كرده صورتي رنگت هم بسيارزيبا بود من با اين قضيه موهات مشكلي نداشتم چون دقيقا روياهاي بچگي خودم وخاله جلوچشمام مي اومد وكاملا دركت مي كردم بناربراين منم تودنياي زيباي تو غرق مي شدم وباهات همراهي مي كردم ولي براي بيرون رفتن با اين شرايط كمي مشكل داشتيم معمولا بين تو وبابامهدي بحث بودالبته طبيعيه كه اقايون كمتربتونن روياهاي دخترونه را درك كنن به هرحال با وساطت من كه موهات را تو كيفم مي ذاشتم وهمه جاهمراهمون بودتا خيالت راحت باشه ، كوتاه مي اومدي مثل هميشه اين قضيه هم يه دوراني بود وتموم شد وحالاهمون موهاي كوتاه خودت را دوست داري هرچندگاهي با شنيدن صداي اهنگ يادت مي اد واين روسري جزء ملزومات رقص شده وبا اون مي رقصي
بعضي وقتها كه ازقطعيت يه موضوعي مطمئن نيستي با تغييرحالت صورت وچشمات ميگي "احتمال داره كه ....." يا ميگي "ممكنه كه ........." يا "فكركنم که......" ومن كشته اون احتمالاتت هستم خوبه كه من عاشق رياضي والبته احتمالاتش هستما
چندروزپيش كه مشغول بازي بودي بهت گفتم اماده شوبريم خونه خيلي جدي گفتي " من تازه ازدانشگاه اومدم ، بذاركاراموتموم كنم بيام " زبونم قفل شد وبراي اينكه ضايع نخندم گفتم چشم وازاتاق پريدم بيرون وخنده ....
يه روزكه ازسركاراومدم خونه ناخنهاي پاي خاله فائقه را ديدم كه قرمزشده وبعدهمينطور ناخنهاي پاي ماماني وبابايي وحتي حاج خانم كاشف به عمل اومد كه فسقلي خانم با ماژيك قرمزناخن پاي همه رالاك زده که خوشگل بشن!!!!!
بابايي وماماني مشهدبودن زمان برگشت رفتيم فرودگاه استقبالشون هواپيما كمي تاخيرداشت وطبيعتا خسته شده بودي هواپيما كه نشست براي سرگرم كردنت با هم رفتيم كناردرورودي سالن وايستاديم ازپشت در ،باند فرودگاه وهواپيما را بهت نشون مي دادم كه اون اقاي مسئول حراست كه كناردر وايستاده بود لطف كردودررا برامون بازكرد ولي سفارش كرد كه زيادجلونريم به من گفتي "بابايي مشد رفتن تنهان ، من بايد برم پلوشون (پيششون) تَنا (تنها) نباشن، منتَظِرُم هستن " بلند ورسا ويزدي حرف زدنت همه را به خنده انداخته بود واون اقا هم كه بنا به شغلش بايد جذبه مي داشت به حرفات مي خنديد
يه مورد 18+ هم برامون پيش اومد شب نيمه شعبان بابامهدي ورزش بودوديروقت خونه مي اومد من وتو هم حوصله مون سررفته بود بنابراين راه افتاديم توي شهرتا هم گردشي كرده باشيم وهم جاهاي مختلف كه چراغوني كردن را ببينيم وهم شربت بخوريم وبالاخره هوايي عوض كنيم بعدازكمي گردش رفتيم كافي شاپ تاك كه جاي دنج وآروميه .همين كه نشستيم سوالهات شروع شدومن مستاصل ازجواب دادن وقتي سوال مي پرسي يا حرف مي زني اونم به لحجه يزدي ،همه اعضاي بدنت هم درجهت اون حرف فعاليت ميكنن تامنظورت بهترفهميده بشه ازحالتهاي مختلف صورت گرفته تا دستها وپاهاو وبدنت . به يه بنده خدايي گيرداده بودي "چرا اين اقا نوشابه موخوره مگه آقاي دتر(دكتر)برش (بهش) نگفتن نوشابه چيزخوبي نيس؟" فكركنم بيچاره نوشابه اش زهرش شد ازاونجاييكه ملت ازبلبل زبوني وتذكرات حضرت عالي درامان نبودن رفتم يه مجله آرودم تا باديدن عكساش سرت گرم بشه وكمتربه مردم گيربدي ومنو سوال پيچ كني ولي نگو كه اوضاع بدترشدروي عكس مجله موفقيت يه اقايي را نشون داده بودكه ازشدت خوشحالي دستاش را ازهم بازكرده وصورتش روبه آسمون بود
پرسيدي" چرا آقا سرش را بالاكرده " گفتم چون مي خواد اسمون را ببينه بعد پرسيدي "پس چرا دستاشو واكرده " گفتم چون خوشحاله، فكري كردي وگفتي " نـــــــه دستاشوواكرده ،موخوادخانما(خانم را) بغل كنه" دراون لحظه هم خنده ام گرفت هم خجالت كشيدم هم تعجب كردم ....وصداي خنده ريزاطرافياني كه مي خواستن صداي خنده شون بيرون نيادونمي تونستن جلوشوبگيرن خودم هم خنده ام گرفته بود ولي سعي كردم جلوخودم رابگيرم وحواست را به چيزديگه اي جلب كنم تا بحث ادامه پيدانكنه ولي برام عجيب بود چون تا جايي كه ازخونه خودمون وخونه بابايي خبردارم تو فقط كارتون وبرنامه هاي كودك مي بيني و اون چيزهايي كه مي بيني كاملا فيلترشده است ومناسب سن خودت . آخرش هم نفهميدم چطوري اين تراوشات به ذهنت خطوركرده بود فقط چيزي كه بود موقع بيرون اومدن ازكافي شاپ براي همه به علامت خداحافظي دست تكون دادي وخيلي ها هم دست تكون دادن و برات بوس فرستادن
این هم ازرونمایی عکس خانوم خانومای من قبل ازرفتن به مهمونی
خوشحالم تورادارم كه برهمه زخمهاي دلم مرهمي خداراشكر