تاسف عميق من
نازنينم سلام
قبل ازهرچيزبابت تاخيرم معذرت مي خوام گاهي وقتا خيلي ازچيزها دست به دست هم مي ده تا ادم ازسعادتي بزرگ محروم بشه مدتي بود كه نتونسته بودم اتفاقات جديدرا بنويسم ازبس مطلب براي نوشتن زيادبود تنبلي كردم والبته مسائل جورواجورديگه اي هم پيش اومد كه اصلا توان نوشتن نداشتم
لپ تاپ مشكل پيداكرده بود وخيلي زود قهرمي كرد چنددفعه اي هم براي تعمير وتعويض ويندوز فرستاديمش ولي زيادافاقه اي نكرد واجبارا براي تعميراساسي فرستاده شد
ازقضاي روزگاراين روزا زمان اوج كاري اداره هم هست وسرم شلوغ بوده وفرصت نكردم به اينجا سربزنم امروز لا به لاي كارا يهوبه دلم افتاد براي خستگي دركردن يه سربه وبلاگ بزنم وقتي بازش كردم خيلي شرمنده شدم پيغامهايي ازدوستان عزيزم برام اومده بود وهمين طور پيغامهايي مربوط به مسابقات كه نديده بودم ودرزمان مقررنتونسته بودم بهشون راي بدم مثل الهه جان مامان يسناي نازنين كه خيلي متاسفم
ازطرفي يه پيغام خاص هم ازيه دوست قديمي وگل برام اومده بود همون كه دخترماهش يه روز ازتوكوچيكتره وخيلي خيلي خاطرات مشابه با هم داريم به واسطه شما فرشته ها ما با هم خيلي صميمي شديم دوتا ادم دوجاي متفاوت ولي با اتفاقات يكسان خودمون هم ازاينكه اينقدرخاطرات شبيه داشتيم تعجب كرده بوديم البته هنوز هم اين تشابهات ادامه داره اون پيغام خاص ازطرف فريبا جون مامان نيرواناي نازنينم بود كه قراره چهارشنبه پنج شنبه بيان يزدازخوشحالي به همكارام گفتم دوستم داره مياديزد كجا بريم چه كاركنيم وپيشنهادات خوب همكارام شروع شد ومن خيلي سريع توذهنم برنامه چيدم براي اين روزها با شماره اي كه برام گذاشته بود زنگش زدم دل تو دلم نبود همين كه گوشي را برداشت مثل نوشته هاش محبت ومهربوني مي باريد صدايي دلنشين وشادوپرانرژي واي كه چقدر دلم خواست همين جا پيشم بودوبغلش مي كردم وقتي بهش گفتم كه كامپيوترخواب بوده وزودترپيغامش را نديدم گفت "ما يزداومديم "منم كه فكركردم الان يزدهستن پرسيدم الان يزد هستين كجايين وبلافاصله دستم رفت سمت كشو وداشتم برگه مرخصي در مي اوردم كه فريبا جون گفت "نــــــه ما يزد اومديم وبرگشتيم چهارشنبه گذشته ،سفرمون يهويي شد" راستش يهوخشكم زد مشخص شد كه چهارشنبه گذشته فريبا جونم پيغام فوري براي همون روز برام گذاشته ولي من امروز ديدم وفكركردم اونا اين هفته ميان به هرحال سعادت بزرگي را ازدست دادم كه خيلي متاسفم موقعيت خيلي خوبي بودكه من وتو هم حال وهوامون عوض بشه ولي نشد كه بشه بازم خداراشكركه تونستم صداي دلنوازدوست خوبم را بشنوم وهمين براي من خيلي نعمته
فريبا جونم الهي خيلي زود شرايط فراهم بشه وبتونيم ببينيمتون كم سعادتي منو ببخش
حرف زدن با تو انگارانرژي تحليل رفته ام را برگردوند چون بعدازمدتي دوباره شروع كردم به نوشتن انرژي نهفته درصدات به دستاي ناتوانم منتقل شد وبه كارافتاد ممنونم ازت