زندگي بايدكرد
دخترخوب مامان سلام
يه مدت پيش جشن اداره مون بود خيلي خوشت اومده بودوبا هركوچكترين اهنگي تو همون يه ذره جاي جلومون شروع به رقصيدن مي كردي وقتي هم مي خواستم ازت عكس بگيرم ازاين ژستاي شش درهشت مي گرفتي به هرحال ازبين اونهمه عكس دوتاش خوب شد كه گذاشتمشون
امسال تصميم جدي براي خريدعيدنداشتم گفتم اگه ازيه چيزي خوشم اومدومناسب بود مي خرم،نشد هم كه هيچي فقط قرمز نمي خرم چون يه سارافون قرمز ازشمال برات خريده بودم نيمه هاي بهمن مادرودختربیرون می رفتیم و تومغازه ها مي گشتيم وازگردشمون لذت مي برديم و خوش مي گذشت توهم مثل بزرگترابا قيافه كارشناسانه به من مي گفتي "اين جنسش خوب ني " يا " رنگش جالب ني " مي مردم ازحرفات واقعا انگار با يه خانم متشخص اومدم خريد وجالب اين بود كه هيچ چيزي تورا وسوسه نمي كرد جزيه چيز اونم كتاب بود جلوكتابفروشي ميخ كوب مي شدي و با خريد چندكتاب چنان خوشحال وخندون ميشدي كه حدنداشت خوشحالم كه به كتاب علاقه داري
وبالاخره يه سارافون پسنديديم كه دونه آخربود طبق كليه خريدهاي من كه اخريش قسمتمون ميشه و رنگش هم قــــــرمــــــــز همون شب با ذوق وشوق كفش ولباست را پوشيدي ومي رقصيدي ومي خنديدي ومنم دوربين به دست شدم آخرين عكست را خيلي دوست دارم باخنده اي ازته دل
ازخدامي خوام دم عيدي اين خنده روي لبهاي همه بچه هاي سرزمينم بشينه وسعادت تلاش در اين راه را بهمون بده
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یــــک دل تــــنــگ
گاه با سوسوی امیدی کمرنگ
زندگی باید کرد
گاه با غزلی ازاحساس
گاه با خوشه ای ازعطرگل ياس
زندگی باید کرد
گاه با ناب ترین شعر زمان
گاه با ساده ترین قصه یک انسان
زندگی باید کرد
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هاله ای از ســوز پنــهان
گاه باید روئید
از پـس آن بـــاران
گاه باید خندید
بر غمـی بی پـایـان
لحظه هایت بی غم
روزگارت آرام