حسنی حسنی ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

دل نوشته هاي مامان حسني

استقلال خواب

1392/2/29 8:02
نویسنده : ماماني
387 بازدید
اشتراک گذاری
Hi Graphic for Fb Sharing

عزيزدل من سلام

پروژه استقلال خواب چندبارشروع شد ومن بعدازيكي دوروز ذوق زده فكركردم تموم شده درحاليكه با شكست مواجه شد با اينكه تختت كنارتخت ماست ولي چون ديواره داره ووقتي مي خوابي منو نمي بيني راضي نمي شدي روي تخت خودت بخوابي وهرشب كنارمن مي خوابيدي سخت بود

نيمه هاي ارديبهشت سرماخورده بودم وبراي اينكه تو ازمن وانگيري پهلوي بابامهدي مي خوابيدي هرچنددوست نداشتي ولي چاره اي نبود دوتا ادم بدخواب وكنارهم خوابيدنشون چي مي شد نصفه هاي شب صداي گمب وگمب  مي اومدكه به يه جايي مي خوردين 

يه شب كه بازمي خواستي پهلوي من بخوابي بهت گفتم "حسني اگه پهلوي من بخوابي ازمن واميگيري ومريض ميشي مي خواي بري روي تخت خودت بخوابي كه راحتترباشي وجات بازباشه؟ " چندثانيه اي با خودت فكركردي وبدون حرفي روي تخت خودت رفتي وخرسي را محكم بغل گرفتي وخوابيدي باورم نمي شد كه به اين راحتي حرفم را بپذيري خيلي خوشحال شدم ولي بايدصبرمي كردم ببينم شبهاي بعد چي مي شه فردا صبحش به خونه بابايي اطلاع رساني كردم واونجا حسابي تشويقت كرده بودن

شب بعد بيرون بوديم وتوي راه خواب رفتي وقتي اومديم خونه روي تخت خودت خوابونديمت توهم يه غلتي زديوبيدارشدي  ولي بازخوابيدي

روزها وشبهاي بعدهم به همين منوال گذشت وتوموقع خواب توجاي خودت بودي وبا بوس وشب بخير مي خوابيدي . يه پتوي نرمينه طرح ميني موس برات جايزه خريدم كه خيلي دوستش داري

وحالا كه بعدازحدوديه ماه مطمئن شدم كه به تختت عادت كردي ومي خوابي دارم برات مي نويسم اميدوارم تا چندماه ديگه بتونيم تختت را به اتاق خودت ببريم وتوديگه تواتاق خودت بخوابي

فكركنم فضاي شادوخوب ايجادشده بين من وتو كه بعدازسفردرموردش تصميم گرفته بودم موثرواقع شد تا تو به پيشنهادم عمل كني خداراشكرسفرمشهد منو ازغفلتهام بيداركرد ونتيجه اش را هم ديدم البته دلايل ديگه اي هم داشت كه همه دست به دست هم داد تا شرايط خوبي به وجودبياد

Myspace Comments - Flowers

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سیاهچاله
22 خرداد 92 15:03
این بچه منطقی و حرف گوش کن که میگن احیانا حسنی نیست؟!


ابجي جان خودم هم باورنمي شد كه گوش به حرفم بده ولي خداييش حسني بچه خوبيه وخيلي انعطلف پذير، بزرگترازسنشه (قضيه كلاغه را كه مي دوني قربون دست وپاي بلوري بچه اش مي رفت ههههه)