روزوصل دوستداران يادباد
حسني جانم سلام
مدتي پيش يكي ازدوستان دوره پيش دانشگاهي به موبايلم زنگ زد وبعدازاحوالپرسي خواست كه يه روز با چندتا ازبچه هاي زمان مدرسه دورهم جمع بشيم حدود دوازده ، سيزده سالي ميشد كه همديگه را نديده بوديم مطمئنا تغييرات زيادي كرده بوديم براي روزموعود قرارگذاشتيم من وتو زودترازبقيه به پارك بزرگ شهر رسيديم كلا شايديكباربه اونجا رفته بودم وحالا با ديدن پارك به اون بزرگ وباصفائي به خودم مي گفتم چرا ماتا حالا اينجا نيومديم توفرصتي كه داشتم چندتا عكس ازت گرفتم
بعدازچنددقيقه بقيه بچه ها هم كم كم رسيدن قيافه هامون زيادتغييرنكرده بود همه مون بجزيكي ازدوستامون ازدواج كرده بوديم بچه داشتيم عصرخيلي خوبي بود يادي ازاون روزا واتفاقاتش و......
يادش بخيرچه زود اينهمه سال گذشت
روزِ وصل دوستداران یاد باد
يـاد بـاد آن روزگـاران یاد باد
كامم از تلخی غم چون زهرگشت
بـانـگ نوش شـادخواران یـاد بـاد
گرچه یاران فارغنداز یاد من
ازمن ایشان راهزاران یادباد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حقگزاران یادباد
گرچه صدروداست ازچشمم روان
زنده رود باغ كاران یاد باد
رازحافظ بعدازاین ناگفته ماند
ای دریغـا رازداران یـاد بـاد