تولدمامان
دخترقندوعسلم سلام
امروز يعني بيست ودوم خرداد روزتولدم بود
صبح با صدای زنگ تلفن بابا ازخواب پریدموتبریک تلفنی بابا اولین هدیه امروز بودخوب شد که بابا بیدارم کرد وگرنه باید مرخصی روزانه به جای ساعتی میگرفتم بعد هم که توبیدارشدی وبا حرف زدن خوشگلت ونازاومدنات وقتی صدام می زنی ومیگی مامانی دومین هدیه ام را گرفتم باعجله آماده شدیم ورفتیم خونه بابایی ومن هم رفتم سرکار
امروز بابا چندبارتماس گرفت وهربار تولدم را تبریک گفت به قول خودش می خواست سورپرایزم کنه تا تولدم يادم نره منم خیلی خوشحال شدم ولی چون سرکاربودم نمی تونستم به روی خودم بیارم ومجبور بودم رسمی جواب بدم
عصر که برگشتم خونه خاله می گفت می خواسته تووبلاگت برام تبریک بفرسته ولی سایت بسته بوده که امشب متوجه شدم امروز سایت نی نی وبلاگ مشکل پیدا کرده بوده
عصر هم با مامانی رفتیم خریدعينك تو هم بغل من خواب رفتی ومن ازکت وکول افتادم
بعدهم دنبال بابارفتيم ووقتی برگشتیم خاله برای شام ماکارونی پخته بود وبابايي وحاج خانم ومحمدآقاهم اومده بودن وشب همه دورهم بودیم وگفتیم وخندیدیم البته شیرینکاریهای جنابعالی هم نقل مجلس بود
وخلاصه اينكه امروز هم مثل خیلی ازروزهای خوب خدا به خوبي و خوشي گذشت
امشب برای اولین بارماکارونی خوردی و خوشت اومد بعد هم شیرینی تولدمامان
توحالا آروم خوابیدی ومن فکرمی کردم که بهترین هدیه زندگیم را ازخدا گرفتم واون یه فرشته کوچولوی نازوشیرینه که شادی وخنده را به زندگیمون آورده
خدایا به خاطر همه نعمتهایی که بهم دادی ازت ممنونم
خدایا شکرت شکرت شکرت