خبراي خوب
ان شاالله چندورزديگه عروسي خاله هست واون هم ميره خونه خودش خيلي دلمون براش تنگ ميشه ولي خوب همه همين طوري هستن الهي با محمدآقا خوشبخت باشه
پنج شنبه وجمعه آخرهفته خونه خاله بوديم وجهيزيه خاله را جابجا ميكرديم ومي چيديم و...
توهم كمك ميكردي وخوشحال بودي البته بعد ازيه مدت ديگه خسته شده بودي وهمش شيرمي خواستي وبهانه گيري ميكردي تااين كه بابايي ناچارشدن توراببرن خونه شون تامن بتونم كمك كنم
اينجا هم با شيشه شور داري همه جا را برق ميندازي مامان جونم دیگه بسه رنگش رفت
دخمل مامان ازبس کمک کردی خوابت برد وتخت خواب خاله را افتتاح کردی خاله میگفت این که برای اولین باریه دخمل کوچولوی معصوم روی تختشون خوابیده را به فال نیک میگیریم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی