جديدترين رمزگشايي كلمات
شیرین زبونم سلام
گاهی وقتها یه حرفهایی میزنی که من باید حسابی درموردش فکرکنم وبفهمم یعنی چی گاهی هم که نتیجه ای عایدم نمیشه خودت میایی ونشونم میدی منظورت چیه یه سری ازکلمات را که تاحالا فهمیدم برات می نویسم
يه مدتيه توي حرف زدنهات ازكلمه " بدي(badi)" استفاده مي كني من هم فكرمي كردم منظورت شيطنت وكاربدهست بالاخره جمعه گذشته اين كلمه رمزگشايي شد ازاونجايي كه اسم بابات مهدي هست ومن بابا را بااسمش صدا مي زنم توهم به جاي اينكه بهش بگي بابا ميگي بدي يابعبارتي مهدي وقتي فهميديم چي مي گي با يادآوري گذشته كه چي فكرميكرديم وچه جوابي بهت مي داديم كلي خنديديم بابا هم وقتي فهميد اينمدت همش اونو صدا ميزدي خيلي برات غش وضعف كرد وماچ بارونت كردتازه گاهي كه پيش بابات نازميايي يه جور كش داري باناز ميگي "بدي آا"آدم مي خواد بخورتت ولی حالا خوب یادگرفتی وبه جای بدی میگی مدی(madi)
چندورزپيش درحاليكه داشتي روي تخت بالا وپايين مي پريدي ناگهان گفتي "مامان دابايي" منم مي گفتم بابايي نيست توهم مي گفتي " بابايي نخواد دابايي موخواد" منم هاج وواج مونده بودم كه اين دابايي ديگه چه جانور ناشناخته ايه كه تاحالا اسمي ازش نبردي توهم كه ديدي ازتكراركردن چيزي دستگيرم نميشه انگشتم را به شدت كشيدي ومن را كشان كشان اون سمت اتاق بردي جلو كامپيوتروايستادي ودكمه پاورش را زدي وگفتي " دابايي "من هم متعجبانه فكرمي كردم كه چه تشابهي بين دابايي وكامپيوترهست كه من تاحالا نفهميدم تواين افكاربودم كه دوباره دستم راكشيدي وگفتي"خانم موخواد" ومن هم يه آهنگ تركي فارسي كه نمي دونم اسم خواننده اش هم چي هست وخيلي دوستش داري را برات گذاشتم توشروع كردي به رقصيدن با اون اهنگ ومن هنوزتوذهنم به دنبال يافتن كوچكترين تشابه لفظي بين دابايي وكامپيوتر امان ازبچه هاي امروزي
دخملي من همش مي گه" تيپ پا موخواد " ماهم مي خنديم كه تيپا مو خواي وتوهم جواب ميدادي "موخواد" ولي خوب بالاخره فهميديم منظورت تي تاپ هست كه خيلي دوست داري البته جديدا به كتاب هم ميگي تيبا نمي دونم چه شباهتي بين اين كلمات هست ولي خوب بازم من بايد ترجمه كنم كه وقتي ميگي تيپ پا منظورت تي تاپ هست يا كتاب بالاخره من مامان هستم ديگه
گاهي مي گفتي " توخ موخواد" منم برات دوغ درست ميكردم ولي نمي خوردي تااين كه چندروزپيش هم همين اتفاق دوباره افتاد ولي روي حرفت وايستادي وتكرارميكردي " توخ موخواد، اين توخ نخواد" منم كه مغزم كلا هنگ كرده بودكه توخ چيه شروع كردم چيزهايي كه هميشه دوست داري را اسم بردن مثل مسابقه بيست سوالي تا ببينم سوزنت روي كدوم كلمه گيرميكنه گفتم وگفتم تا رسيدم به تخم مرغ ايندفعه با خوشحالي ازاينكه مامان تيزهوشت به هدف زده جيغ زدي وگفتي " توخ توخ موخواد"به اين ترتيب بنده كشف كردم كه توخ همان تخم مرغ مي باشد فقط ديگه بايد خودم هنربه خرج بدهم ووقتي مي گي توخ بفهمم تخم مرغ مي خواي يا دوغ واي چقدر سخت شد
ديروزهم داشتي بازي ميكردي يهو گفتي " مامان اما(oma) موخواد" من هم فقط متفكرانه به دنبال چيزي ميگشتم كه شبيه كلمه اما باشه به اجبار جنابعالي باهم رفتيم توآشپزخونه وسراغ يخچال بعدهم يه جعبه بيرون كشيدي وگفتي اما موخواد من هم گفتم آهان خرما ميگفتي من نمي فهميدم تازه بعدش متوجه شدم تو جعبه گز رابيرون آورده بودي به هرحال بايد يادم بمونه كه اما(oma) گز ياخرما هست
ديشب هم داشتي توپ بازي ميكردي بعددرحاليكه لباست را ميكشيدي كه ازتنت دربياري گفتي" مامان دوبه " من هم مي گفتم بله مامان توپه نمي دونم من وتواين ديالوگ را چندبارتكراركرديم تا اينكه ناگهان فكري مثل جرقه ازذهنم گذشتكه شايد اصلا منظورت توپ نيست با كنكاش فراوان كاشف به عمل اومد كه مي خواي دكمه لباست را بازكني من را بگو با شعف فراوان دادزدم مامان منظورت دكمه هست وتوهم تائيدكردي فقط درمواقع لزوم من بايد بفهمم كه ازگفتن كلمه دوبه منظورت توپه هست يا دكمه
اولين چزي كه بعدازشنيدن" چياخ" به ذهنم رسيد چراغ بود درحاليكه تو به كلاغ مي گي چياخ وقتي داشتي كلاغ پر مي خوندي فهميدم كه بله چياخ علاوه بر اينكه به معني چراغ هست معني كلاغ هم ميده
اولين چيزي كه باشنيدن اين جمله به ذهنت ميرسه چيه "موخواد عسا(asa) ببينه " من هم مثل هميشه باشنيدن اين كلمه جديدچشمام قورباغه اي شد كه آخه توفسقلي عصا كجا ديدي توهم ديدي من توباغ نيستم گفتي "مامان دست بده" ودست من را كشيدي وبردي سمت ميزناهارخوري وبا اشاره انگشت كوچولوت گقتي" اين عسا بده ببينه " يك دفعه چشمم به آلبوم عكسها افتاد با خوشحالي گفتم عكسها را مي خواي ببيني گفتي" موخواد" وبه اين ترتيب من بايدمثل دانش آموزا حفظ كنم كه عسا يعني عكسها
هرموقع ميرم آشپزخونه دنبالم مياي وميگي" مامان داشخ(dashokh) موخوام" اولين باربراي اينكه بفهمم اين داشخ چيه بغلت كردم تا ببينم چي برمي داري وتو قاشق برداشتي كه به اين ترتيب معني كلمه داشخ هم فهميدم
چندماه پيش وقتي داشتم غذا مي خوردم اومدي پيشم وگفتي" بخشه (bokhshah) موخواد" من هم كه فقط كمي چشمام ازتعجب گرد شده بود كه پارچه بقچه اي ازكجا ميشناسي گفتم بقچه براي چي ميخواي وتوهم فقط تكرارمي كردي آخرش كه ديدي من اصلا دوزاريم نمي افته مثل خانم معلمها رفتي دركابينت را بازكردي ودست به كمربه بشقاب اشاره كردي وگفتي " بخشه (bokhshah) موخواد" اين ژستت منوكشته
جديدا براي هركاري همش ميگي "ادم(odom)" كه مشخص شد ميگي خودم البته كاملا به لحجه يزدي گاهي هم ازضميرسوم شخص استفاده ميكني وميگي ادش بدونه(odesh bodonah) كه يعني خودش بكنه حالا هرچقدرمامان بخاطر استقلالت معطل بشه خدا ميدونه
البته يه سري كلمات را باتوجه به نبوغ ذاتيم خيلي سريع فهميدم كه عبارتنداز:
انجش(onjesh) : گنجشك
طوطي : طوطي
زد(zad) : زرد
كش(kash) : كفش
دپايي(dapaei) : دمپايي
موتو(moto) : موتور
شبار(shabar) : شلوار
ديلي : كليد
داب : گاو
ببعی : بابایی
تادو(tado) : چادر
ژیشته : زشته
اشتباه نکن با چادرنخوابیدی داری سجده می کنی چون دست وپات توچادرپیچیده دمرخوابیدی وداری با خدا رازونیاز میکنی یه چیزهایی هم زیرلب زمزمه می کنی که دیگه گوش من یاری نمی کنه تا ترجمه کنم البته نیازی هم به ترجمه نیست چون خدا خبرازدل همه داره وکاری به زبونشون هم نداره
قربون اون صورت نازت بشم من