براي مادرم
دخترنازنينم سلام
پس فردا تولد حضرت فاطمه(ص) ، روز زن وروز مادر هست خانم بزرگواري كه نمونه همه زنان عالمه خانم مهربوني كه باشفاعت اون من شش ماهه دوباره به زندگي برگشتم وهروقت دست به دامانش ميشم دست خالي برم نمي گردونه
خانومم امروزمي خواستم يه متن ادبي قشنگ براي مامانم بنويسم ولي نتونستم دلم گرفته راستش مي خوام باتو همدم زندگيم درد دل كنم نه ازحماتي كه براي توكشيدم بلكه اززحماتي كه ماماني براي خودم كشيدن
اينو ازماماني زيادشنيده بودم كه تا مادر نشي نمي فهمي ولي دركش برام خيلي سخت بود حالا كه مامان شدم كم كم داري معنيش را مي فهمم ولي بازم به قول ماماني تادخترت بزرگ نشه خيلي چيزا را نمي فهمي
ميدوني مامان جون بعضي وقتها كه فكرش را ميكنم ميبينم من خيلي آزارشون دادم
وقتايي كه تومريض بودي وغذا نمي خوردي خيلي اعصابم به هم مي ريخت درحاليكه خودم به شدت بچه بدغذايي بودم ولي حتي ماماني يكبارهم سرمن دادنزدن
راستش من بديهاي عجيب وغريبي مي كردم كه اميدوارم توهيچ وقت اين كارهارا ازمن يادنگيري
مثلا يه بارنخودفروكرده بودم توبينيم كه بردنم اورژانس وبه زحمت درآوردن ولي من اصلا نگران نبودم
يا وقتي هنوز خيلي كوچيك بودم به خيال خودم كه بامامان بازي ميكردم رفتم پشت مبل تو اتاق قايم شدم وتاغروب بيرون نيومدم ديگه نزديكاي شب كه خسته شدم وبيرون اومدم ديدم همسايه ها توهال جمع شدن ودارن به ماماني اب قند ميدن وماماني بيچاره فقط تونستن بهم بگن تاحالا كجا بودي توعالم بچگي نفهميدم چرا اينقدرنگرانن ولي حالا خوب ميفمم
هنوز يادمه كه بعضي وقتها نصفه شب مامان را صدا ميزدم ويه چيزي هوس ميكردم كه برام ميپختن ولي بعدش ديگه خوابم ميگرفت وميرفتم بخوابم يايه شب كه نصفه شب هوس آش رشته كرده بودم هم همين طور
بعضي وقتها به خودم ميگم اگه حسني همين كارهاراروانجام بده من چكاركنم
درتمام دورن كودكيم حتي يكباريادندارم كه دعوا شده باشم ولي نمي دونم چطور تربيت شده بودم كه وقتي كمي بزرگترشدم به عنوان يه دخترمستقل مي تونستم تصميم بگيرم
ولي باهمه اين شيطنتها توعالم بچگي خيلي مامانم را دوست داشتم يكي ازآرزوهام اين بود كه مامان دستشون براي هميشه خوب بشه وديگه درد نكنه
هرچقدربزرگترشدم مشكلاتم هم بزرگترشد درحاليكه خودم اصلا نگران نبودم ودلم قرص بود به ماماني شايد من بين دوستام تنهاكسي بودم كه ميگفتم بهترين دوستم مامانم هستن
يعني حتي در دوران جواني كه همه والدينشون را ديگه قبول نداشتن من قبولشون داشتم چون مثل من فكرميكردن چون خوب ميفهميدن كه جوونم وتوخيلي ازمسائل بهم سخت نميگرفتن ميدونستم كه بهم اعتمادصدردرصددارن ومن هم سعي ميكردم اين اعتماد ازبين نره ولي حالا مي فهمم كه من را بدون كنترل هم رها نمي كردن نمي دونم چه جورولي اميدوارم طوري تربيتت كنم كه وقتي بزرگ شدي من را به عنوان دوستت قبول داشته باشي مي دوني عزيزمن همش روز شماري مي كنم بزرگ بشي وبتونم يه روز باهات درددل كنم ولي وقتي خوب نگاه مي كنم مي بينم ماماني همه فشارها را تحمل كردن و حتي يكبارهم من ازمشكلاتشون باخبرنشدم وحالا كه خودم زندگي مستقلي دارم گاهي يه گوشه اي ازاون را برام ميگن تعجب میکنم که چرا نفهمیدم
بزرگ وبزرگترشدم كنكوردادم ودانشگاه رفتم وكارمندشدم وازدواج كردم و.... هميشه ماماني مثل كوه پشتم بودن هيچ وقت احساس نكردم تنهام
من مریضيهاي مختلفي را پشت سرگذاشتم كه هركدومش براي يه عمركافيه ولي با همدليها ودلداريهاي ماماني به آرومي سختيها را پشت سرگذاشتم
زمانيكه داداش كوچولوت قبل ازاين كه به اين دنيا بيادرفت توآسمونها اولين كسي كه بامن بود واين خبررا ازدكترشنيد ماماني بودن ولي نگذاشتن كمرم بشكنه نگذاشتن نااميد بشم نگذاشتن وجوم خردبشه درهمه دورانهايي وجودم پرازازنگراني واسترس بوده اولين كسي كه واقعا ازته دلش دلداريم داده وفقط بهم نگفته نگران نباش طوري نميشه ماماني بودن درحاليكه خودشون ازدرون مضطرب بودن ولي براي من مثل تكيه گاه بودن نمي دونم چطورميشه يه نفراينقدر سعه صدرداشته باشه
زمانيكه فهميدن من تورا تووجودم دارم اشكشون دراومد واين دفعه نصيحت پشت نصيحت كه هرچي كردم وتو همه ناراحتیها را دوربریزم وفقط به توفکرکنم
درتمام دوران حاملگيم بهترين فرشته نگهبان من وتوماماني بودن
زمانيكه تو به دنيا اومدي ماماني بودن كه حدود يك ماه شبانه روز ترا بغل ميكردن وراه مي رفتن وروي سينه خودشون ترا خواب ميكردن
وحالا كه ازصبح تا عصر كه من سركارم تورا نگه ميدارند وازهيچ كاري برابت دريغ ندارن
البته خيلي ازكاهايي كه ماماني براي من وتو انجام دادن وظيفه فردديگري بوده ولي ...........
وقتي به گذشته ام نگاه مي كنم مي بينم من فقط برايشان زحمت داشته ام هيچ وقت نتونستم به هيچ شكلي جبران كه نه ولي يه كاركوچيكي بكنم
فقط ميتونم بگم خدايا به مامانم طول عمروعمرباعزت وسلامتي بده
فقط مي تونم بگم مامانم شرمنده ام به خاطر به دوش كشيدن همه مشكلات من
فقط مي تونم بگم مامان جون حلالم كنيد به خاطر جووني كردنم وبي تجربگيم
فقط مي تونم بگم مامان بابت همه چیزممنونم وخيلي دوستتون دارم