دندون نو بخورپلو
دوشنبه شب باهم رفتیم جشن روزمادروتوهم حسابی شیرینکاری درآوردی ومیرقصیدی ولی من کمی نگران بودم چون وقتی دستت را گرفتم کمی داغ بود کم کم هم تبت بالاتررفت ودیگه نتونستیم بمونیم وباهم سريع برگشتيم سرراه اومدیم خونه مامانی نزدیک دودرجه تب داشتی بلافاصله بهت شربت ایبوپروفن دادم وشب همونجا خوابيديم چون تواصلا حالت خوب نبود
سه شنبه روزمادربود و توتب کرده بودی وبی اشتها شده بودی وفقط شیرمیخوردی منم مرخصی گرفتم تاتوگرسنه نمونی خیلی نگران بودم آخه هفته دیگه بایدبریم واکسن هجده ماهگیت رابزنیم ومن خیلی استرس دارم که بدنت ضعیف نباشه وبتونی تحمل کنی دخترنازنینم
شب که کمی بهترشده بودی نمی خوابیدی وشیطونی می کردی وگیرداده بودی به باباجونی که دیروقت وخسته اومده بودن خونه تااینکه نازاومدنات کارخودش راکردو بابایی ساعت دوازده شب تورا بردن پارک جلوخونه تا توتاب بازی كني ولی این کافی نبود بعدهم به زور جوراب پاشون میکردی بالاخره بابایی دلشون طاقت نیاورد وقرارشد تورا باماشین بگردونیم تاتوی ماشین خواب بری البته ساعت یک نیمه شب تااينكه كم كم چشماي خواب آلودت سنگين شد وخواب رفتي بابایی میخندیدن ومیگفتن باید توی تاریخ بنویسن که من نصفه شب نوه را بردم خيابون گردی منم گفتم اتفاقا من براش می نویسم تایادش بمونه كه چقدر نازش خريدارداره
چهارشنبه موقع شیرخوردن چنان دندونی ازم گرفتی که تاکمرم تیررفت وقتی خوب دندونات رابررسی کردم دیدم بله دندون نو باسلام وصلوات دارن سرک میکشن ومثل دندون قبلیت برای دراومدن تب کرده اي بالاخره دندون چهارمت هم سرزد
اگه من این دندون را ببینم سردمبش را میچینم که اینقدر من ودخمل گلم را آزارمیده تادربیاد