حسنی حسنی ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

دل نوشته هاي مامان حسني

عكساي جشن تولديكسالگي حسني جون مامان

تولدتولدتولدت مبارك                 مبارك مبارك تولدت مبارك                           دخترخوبم امیدوارم همیشه درپناه خداوند سالم وشاد باشی خخخخخیییییییییلللللللییییییی دددددددوووووووسسسسسستتتتتت دددددددااااااااارررررممممممم   ...
28 ارديبهشت 1390

اندر احوالات نی نی نوپس ازتولد

سلام حسنی جونی مامان عزیزمامان چندروز بعدازتولدت کمی زردی داشتی که باآزمایش مشخص شددرحدمرزه به تجویز حاج خانم ترنجبین بهت دادیم وفرداش زردیت پایین اومدولی من خیلی نگران بودم که زردیت بالا بره وخدای نکرده بیمارستانی بشی چون من تاتولدتو هیچ وقت یه نی نی بغل نکرده بودم وهنوزبلدنبودم تنهایی تورابگیرم من حتی نمی دونستم چطور عوضت کنم که کم کم باآموزشهای مامانی استادشدم توشبانه روز گریه میکردی ودکترمیگفت بخاطر کولیکه به قول قدیمیا چله داری میکردی مامانی وحاج خانم هم شیفتی تورا بغل میکردن تاآروم بشی شبها که خیلی گریه میکردی توبغل حاجی خانم قرارمیگرفتی وخواب میرفتی   چندروزاول برای شیرخوردن هم کمی اذیت کردی وشیرنمی خوردی من ومامانی وحا...
27 ارديبهشت 1390

اولين عكسهاي ني ني جوني

خانوم مامان اين اولين عكسيه كه بابا 5 ساعت بعدازتولدت توبيمارستان ازت گرفته  اين عكساهم زماني كه ازبيمارستان مرخص شديم واومديم خونه خودمون ازت گرفتم كه يك روزه هستي    ژستهاي مختلفي كه توخواب ميگرفتي     دست كوچولو پاكوچولو   ...
25 ارديبهشت 1390

بالاخره وبلاگ حسني خانم متولد شد

شروع كارها بنام خدا حسني جوني مامان سلام بالاخره بعدازمدتها عزمم را جزم كردم وبرات وبلاگ زدم هوراااااااااااااااااا                                     مي خوام ازاون روزا يك كم برات بگم اززماني كه من بخاطريه سري گرفتاري و ناراحتي خیلی خسته شده بودم وازخدایه ذره امید می خواستم ولي انگارخدامي خواست يه دنيا اميد به من بده اين بود كه بهترين روزهاي زندگيم ازفرداش شروع شد : اولين روز خوبم يعني شنبه صبح هشتم فروردين هشتاد وهشت بود كه رفتم ازمايش دادم وساعت ده ون...
23 ارديبهشت 1390

مامان عكاس مي شود

ني ني جون مامان اين عكسا را شب قبل ازتولدت گرفتم اتاق وسيسمونيت كه معلوم نيست وقتي اينجا رامي بيني چقدرش سالم مونده باشه           ...
20 ارديبهشت 1390