حسنی حسنی ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

دل نوشته هاي مامان حسني

خداحافظی باپوشک

1391/6/7 9:09
نویسنده : ماماني
964 بازدید
اشتراک گذاری

شکلکهای جالب
آروین

همه وجودمادر سلام

مدتي بود كه توفكرگرفتن پوشكت بودم بعضي بهم مي گفتم ديرشده اينجورشده اونجورشده و.... ولي من دوست ندارم كاري را زودتراززمان مناسب انجام بدم وتورا ازاربدم وموقعيت بغرنجي به اجباربه وجودبيارم انچنان كه نتايج فوق العاده بدش را توي يكي اربچه هاي فاميل ديدم  به همين دليل حرفهاي گاها  ناخوش ايند ديگران را به خود مي خريدم با مشورت با دوستام واستفاده ازراهنماييهاي خانم جوفراست تو كتاب مادركافي به اين نتيجه رسيدم كه حدودا سن دوونيم سالگي كه سيستم عصبي دفع ومثانه بچه كامل شده زمان مناسبي براي پوشك گرفتنه ضمن اينكه مدتها بود شبها تا صبح پوشكت خشك مي موند واين نشان مي داد زمان مناسب فرارسيده

تصميم داشتم  بعدازسفرشمال پوشكت را بازكنم ولي با يه تاخيريك ماهه انجام شد چون منتظر فرصت بودم تا خودم اينكار را انجام بدم وزحمتي روي دوش ماماني نذارم بالاخره شرايط فراهم شد حدودبيستم تيرماه بابايي وماماني پنج روزميرفتن مشهد ومن براي نگه داري ازتو مرخصي گرفتم وبراي پروژه عزمم را جزم كردم جايزه هاي مورد علاقه ات يعني كتاب وپازل وبازيهاي فكري را خريدم

اولين روزمرخصي بعدازاينكه بيدارشدي  وشستمت پوشكت را نبستم وبهت گفتم كه ديگه بزرگ شدي ونبايد پمپرزبشي هروقت جيش داشتي بهم بگو بريم دستشويي وبنا به توصيه ديگران هرنيم ساعت يا ساعتي يه بارمي بردمت دستشويي ولي اونجوري كه تصورمي كردم پيش نرفت تقصيرخودم هم بودچون ديگران مرتب مي گفتن حسني باهوشه خيلي راحت مي توني پوشكش را بگيري وزيادي نگران هستي  و چيزي كه ازش غافل بودم اين بود كه قبلا كوچكترين اموزشي درمورد جيش بهت نداده بودم وتو نمي دونستي جيش چيه وچه جور احساسي هست وقتي جيش كردي ترسيدي ومي گفتي "ابه ابه خيس شدم " هردفعه مي رفتيم دستشويي مدت زيادي اونجا مي مونديم من برات كتاب مي خوندم ولي خوب فايده اي نداشت همين كه ازدستشويي بيرون مي اومديم  چنددقيقه بعد حين بازي توخودت جيش مي كردي چنددفعه اي نتيجه داد وچندجاي خونه هم  خيس شد كم كم داشتم مي فهميدم كه پوشك گرفتن اونجوركه تصور مي كردم اسون وبي دردسرنيست تنها دلخوشيم اين بود كه موقع خواب جيش نمي كردي واين يعني توانايي كنترل مثانه وعمل دفع را داري وهمين كه بيدارمي شدي وبلافاصله دستشويي مي بردمت اونوقت جيش مي كردي وهمچنین تواین مدت هرگزنخواستی دوباره پوشک بشی واسمی ازپمپرز نبردی

دوروزبعد اوضاع بدترشد ومن بعدا فهميدم هرنيم ساعت بچه را دستشويي بردن براي بچه هايي مفيده كه مي دونن جيش وپي پي چيه ونحوه دفع را بلدن فقط به خاطر بازيگوشي يادشون ميره  كه بگن وواسه همين خودشون را كثيف مي كنن درمورد تو اين قضيه به ضررمون بود چون وقتي هريك ساعت وسط بازي كردن ويا كارتون ديدن مي كشوندمت دستشويي توهم بعدازصرف وقت نمي تونستي جيش كني عصبي شده بودي وبه جاي اينكه اون موقع خودتو شل کنی برعكس عمل مي كردي به اين ترتيب ازدستشويي  فراري بودي وتا جاببكه مي تونستي جيشت را نگه مي داشتي ووقتي هم كه جيش مي كردي حسابي خيس مي كردي به همين شكل مشكل پي پي هم داشتيم چون چندروزي بود كه خبري ازش نبودولي مشكل جيش حادتربود

بازدست به دامن دوستاي اينترنتي ووبلاگي ازجمله فريبا جان مامان نيرواناي گل ودوستاي ني ني سايتي شدم ونتايج خوبي گرفتم يكي ازاين توصيه ها اين بود كه ازحموم شروع كنم توحموم موقع اب بازي بچه ها جيش مي كنن وترسشون ازپي پي هم كم ميشه  يه توصيه خوب ديگه اين بود كه خودبچه بايد نسبت به خيس شدنش احساس انزجاربكنه وبفهمه بعدازچه احساسي توخودش جيش ميكنه وخيس ميشه البته خانم جوفراست هم میگه بلافاصله بعدازجیش کردن بچه توشلوارش اونوعوضش نکنین تا ناراحت کننده بودن شلوارخیس را درک کنه وجلوخیس شذن خودش را بگیره

بعدازسه روزخسته وعصبي شده بودم نمي خواستم دوباره پوشكت كنم  ازطرفي نمي تونستم جايي هم ببرمت چون روزدوم باهم رفتيم خونه خاله واونجاازخجالت فرششون دراومدي توهم خسته بودي

روزچهارم تصميم گرفتم به توصيه دوستام عمل كنم دل به دريا زدم وتصميم گرفتم اصلا نبرمت دستشويي وحرفي ازجيش كردن هم نزنم تا خودت بگي يكي دوباري خودت را خيس كردي وازاين موضوع اينقدر ناراحت شدي كه شديدا گريه كردي ومن همه سعيم را كردم هيچي به روي خودم نيارم بعدازظهرروزچهارم وقتي ازخواب بيدارشدي خودت بهم گفتي مامان جيش دارم ومن فوري بردمت دستشويي و بعدازچنددقيقه تونستي جيش كني وخيلي خيلي كم توشورتت جيش كرده بودي واين يعني پيشرفت خيلي خوشحال شدم چه لذتي داره وقتي يه قدم به جلو ميري اين يعني بالاخره فهميدي چه احساسي مربوط به جيش كردن ميشه وتونسته بودي خودتو نگه داري تا شب يه بارديگه هم اين اتفاق افتاد وتونستي جيشت را نگه داري وخيس نكني فهميدم روشم درست بوده پس ادامه اش دادم اگه يه بارهم موقع بازي ازدستت دررفت چيزي نگفتم وبه اين ترتيب خودت کم کم تونستي كاملا بفهمي چي به چيه

روزبعدماماني وبابائي ازمشهدمي اومدن اونروزحدودهفت ساعت خودتو نگه داشتي نگرانت شده بودم مي ترسيدم به كليه ات اسيب برسه البته اين مورد فقط مربوط به همون روز بود چون كه بعدافهميدم احتمالا درحال بررسي وتحليل احساسات مختلف درونيت بودي وهروقت هم چاره اي نبود مي بردمت حموم واونجا مشكل حل ميشد ولي بايد كم كم عادتت را عوض مي كردم

بااومدن بابائي وماماني ازسفرومتعافبا شادتروبانشاط ترشدن روحيه ات قضيه دستشويي رفتن حل شد وتا به امروزبه خوبي سپري شده 

مشكل پي پي فقط با حموم رفتن حل ميشد ولي كم كم خودتو نگه مي داشتي ويبوست ازارت مي داد باهم رفتيم دكترودكترگفت كه كم كم ترست ميريزه وبايدصبركنيم البته تومواقع لازم شربت فيژان(شربت انجير) بهت مي دادم وتا حدودي موقتا مشكل رفع ميشد بعدازمدتي دوتا دندون نيشت هم دراومدن كه يبوستت تا حدي مربوط به اين دندوناهم بود

الان بعدازگذشت یک ماه ونیم برای جیش کردن به خوبی عمل میکنی ولی هنوز مساله یبوست کاملا رفع نشده ومن سعی می کنم تا کم کم ترست ازبین بره وقتي با مامان كوچولوهاي فاميل كه همسالت هستن درموردمساله جیش کردن بچه هاصحبت می کردم اونا مي گفتن چندماه طول كشيده تا مشكلشون حل بشه ومن واقعا خداراشكرمي كردم كه به اين سرعت يعني طي سه روزونيم  اين مرحله را گذرونديم

حالا هروقت ازدستشويي ميايي بيرون ميگي "جيش كردم هايزه (جايزه) بِدِتُم" ومنظورت اينه كه يكي ازاسباب بازيهات را بهت بدم بازي كني اسم اون اسباب بازي ها كه براي تشويق كردنت خريده بودم شده هايزه ازطرفي تومهربونم وقتي جسارتا من ازدستشويي بيرون ميام يه وسيله يا اسباب بازي برام مياري ودقيقا باتقليد ازخودم ميگي "افرين دخترخوبم كه ميري دستشويي وتوشوارت جيش نَمُكني ، بيا اينم هايزه ات" وقتي اينوميگي دلم ضعف مي ره برات وهي مي چلونمت

ببخش که این دفعه اینهمه كلمات وحرفای زیبا زدم ولی خوب شاید تجربه بشه برای خودمون یا دوستامون

شکلکهای جالب آروین

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان نيروانا
7 شهریور 91 7:42
فائزه جونم، بهت تبريك ميگم آخر از همه بابت درست شدن اوضاع اتصالت به نت و ظاهرشدن علائم حيات مجازيت (بقول گلناز عزيزم) و اول از همه بابت اين پروژه ي خيلي سخت كه با درايت و خردمندي و صبر و حوصله ي جميلت به انجام رسوندي. مرحبا دوستِ خوبم، تو از من صبورتر بودي و خدا نتيجه ي صبرت رو بهت داد. چقدر خوب كه نذاشتي حسنا اذيت بشه. كلي از تجربه ت استفاده كردم. پروژه ي ما هنوز در جريانه. من تازه ميفهمم كه بايد جايزه هام متنوع باشه و همه ش پر از هيجان و به قولي سورپرايز تا نيروانا رغبت بيشتري پيدا كنه براي جيش توي لگن. هي داريم مجرب تر ميشيم مگه نه!
حسناي خانومم رو حسابي ببوس

سلام فريبا جون نازنين ممنون افرين به اين ذكاوتت چندباربه مشكل برخورديم واخرهم ايترنت كن فيكون شدديروز ديگه خودم دست به كارشدم وگرد وخاكي كردم تا اوضع اينترنتي ما دوباره روبراه بشه مثل عقده اي ها شده بودم واسه همين نصفه شبي پست گذاشتم اعتيادبه نت هم خيلي بده ها هههههههه

قربونت برم كه اينهمه انرژي مثبت مي دي پيشنهادات تو خيلي بهمون كمك كرداره جايزه بايد يه جوري باشه كه بچه هاتشويق بشن يه چيزي يادم رفت بنويسمجسارتا من هروقت ميرم دستشويي حسني يه چيزي برام مياره وميگه حالا كه رفتي دستشويي هايزه بهت مي دم كارمارامي بيني توروخداهههههههههه
پروژه دفعش هنوز ادامه داره ونگه داشتنش ويبوستش گاهي خيلي ازارش مي ده
موفق باشيدعزيزم نيرواناي خوشگلم را ببوسش حسابييييي
سیاهچاله
7 شهریور 91 10:48
سلام.
واییییییییییییییییییییییی.چه هیجان بالایی.



سلام
هيجاني كه اشكم را دراوردكجاشوديدي

طاهره مامان امیرعلی
7 شهریور 91 12:05
سلام.وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگه،تبریک میگم بهتون.امیرعلیه من تو جشنواره ی آتلیه سها شرکت کرده و به رای شما شدیدا احتیج داره.اگه به وبلاگش سر بزنین یه پست گذاشتم که آدرس جشنواره است اگر روش کلیک کنین مستقیم به سایت جشنواره میره.اسم پسملیه من امیرعلی مرادیان هست.بهش رای بدین و مارو خوشحال کنین.امیدوارم بتونم لطفتونو جبران کنم.

سلام مامان اميرعلي جان
ممنون ازلطفتون بهتون راي دادم موفق باشيد
سیدمهدی
7 شهریور 91 17:22
ممنون که اومدی
الهه مامان یسنا
8 شهریور 91 12:45
سلام دست مریزاد داری مامانی. کار سختی رو داری انجام میدی.میدونی یسنا هم مین مشکل رو داشت از اینکه پ.ی.پ.ی کنه ترس داشت ولی خدا رو شکر حل شد.یه بار که میدونی موقع دفعشه ببرش توی دستشویی و با هم بازی کنید و تو جین بازی براش توضیح بده که اتفاق بدی نمیفته. یسنا خیلی میترسید ولی همین کار رو کردم جواب داد. خودتو مضطرب نشون بدی کارت زار میشه. بچه ها خیلی باهوشن.موفق باشی در این امر خطیر


سلام الهه جان مهربون قربون لطفت وممون ازپیشنهادت راستش ابن کارراانجام دادم وحتی همون موقع دفع هم تودستشویی یاحموم خودش را نگه می داره وبعدیبوست پیدا می کنه فعلا ازدردکشیدن موقع دفع می ترسه ونگه می داره که همین باعث یبوست بیشترودردبیشترمیشه یه موضوع دیگه هم که هست داره دندون نیش درمیاره وهمیشه تودندون دراوردن یبوست پیدا می کنه که این دندون هم مزیدبرعلت شده
بازم خیلی ازت ممنون دوست عزیزم یسناجون نازنینت راببوس
مامان نیایش
10 شهریور 91 18:07



ممنون دوست گلم