هجده ماهگي حسني جوني مبارك
دخترمهربونم سلام
بالاخره نهم خردادهم رسيد ودخمل من هجده ماهه شدخانوم گلم چه زودبزرگ شدی خداراشکربیست وهفت ماهه که من وتوباهم هستیم ویک سال ونیمه که فرشته کوچولوی من به دنیا اومده
قراربود باهم بريم واكسن بزنیم ولي ازاونجايي كه آدم خبرازيه لحظه بعدش رانداره من شب قبل دوباره تب ولرزكردم ونتونستيم باهم برگرديم خونه باباهم كه نگرانم بود گفت همونجا خونه بابائي بمونيم تاهم ازتونگهداري كنن وهم من بهتربشم
خاله هم كه ازچندروزپيش مثل من مريض شده بود خداراشكربهترشده بود ولی من دوباره حالم بدشد به همین دلیل به پیشنهادعمومحمدآقا ، خاله وعموتورابردن بیرون بگردونن تاشیرنخوری ومن کمی بهتربشم توهم که اولین باربوده سوارماشین عمومیشدی حسابی خجالت میکشیدی به قول عمویه دخترماخوذبه حیا بودی ولی خوب کم کم یخت بازشده وکمی دس دسی بعدبیشترورقص و .... به هرحال خیلی بهت خوش گذشته بود
بيچاره ماماني تواین چندروزاصلا فرصت نداشتن همش درحال دویدن بودن هم به من ميرسيدن هم به خاله هم به خرده فرمايشات تو ضمن اینکه فشارخون وقند حاج خانم رابايدسرساعت ميگرفتن واي كه چه خبربود خونه شده بود بيمارستان وفقط يه پرستارداشت الهي خدا هميشه ماماني را سالم وسرحال نگه داره
توهم نصفه شب كمي داغ شده بودي البته من فكرميكردم گرمته ولي دوباره نگرانيهام شروع شد
ديگه نمي دونستم چه كاركنم حالم اصلا خوب نبودوديگه طاقت مريضي تورا نداشتم تاصبح صبركرديم
من هم صبح رفتم آمپولم رازدم وقتي اومدم بيدارشده بودي وتب هم نداشتي خداراشكر
فقط مي خواستي كمي توخواب برامون نازكني بااینکه بایدمیرفتیم واکسنت رابزنیم ولي باتوجه به وضعيت جسمي خودم تصميم گرفتيم انشالله هفته بعد بريم واكسن بزنيم تاهم من بهتربشم وهم توقويترشده باشي
بعداززدن آمپول پاهام خيلي خارش داشت واذیت می شدم تاعصرکه دوباره رفتم دكترمشغول خارش بودم ودكترهم گفت كه حساسيته وبايددوره اش طي بشه ولی خداراشکر کم کم بهترشد
ديروزكه خونه بودم متوجه شدم جديدا كلمات بيشتري را ميگي ولي من كشته مرده اون نازواداتم بااون نمايشهايي كه موقع حرف زدن اجراميكني
ديروزتواتاق دونه دونه به همه چي اشاره ميكردي واسمشون رابالحجه خودت ميگفتي
چرو : چراغ
كوا(kue) : كولر
بيسه : بسته منظورپنجره بسته بود
ب(ba) نه نه نه : برق نه نه نه يعني به پريزبرق نبايد دست زد
نی نی نی : نی نی نیست که به پارک اشاره میکردی
دخمل خوبم فهميده بودي من مريضم مي اومدي پيشم مينشستي و بااون دستاي كوچولوت نازم ميكردي وآروم باهام حرف ميزدي فكركنم دلداريم ميدادي الهي قربون اون دل كوچولوومهربونت بشم هیچ وقت مریض نشی نازنين من