سفرپرويروس
نازنينم سلام
امروز داشتم عکسا رامرورمی کردم که یه سری عکس مربوط به چهارماه پیش رادیدم ویادم رفته بودبرات بنویسم وحالا شرحش را میگم
شهريورماه براي مراسم عروسي پسرعمه من كرمان دعوت بوديم همه خانواده ما به سمت كرمان راه افتاديم من ودايي وحيد ازطرف اداره هامون جا گرفته بوديم ولي متاسفانه همه دچارنوعي مسمويت شدن كه فقط تو وبابائي مصون موندين بابامهدي كه حالش خيلي بدشد و تا يكساعت قبل ازعروسي تواورژانس وسرم به دست بودومن ودايي هم كنارش بوديم خداخيردايي وحيدبده با اينكه خودش هم حال مساعدي نداشت ولي همش دنبال دكتروداروو..... بود خاله فائقه هم كه ويارشديد داشت عمومحمداقا تب كرده بودن صبا هم تب واستفراغ داشت به هرحال عالمي داشتيم همه كشيك دستشويي مي كشيدن حالا كه يادم مي افته خنده ام ميگيره كه هركدوم با چه حال نزاري رفتيم عروسي به قول عمومحمداقا عروسي پرويروس با اين حال عروسي خيلي خوب برگزارشد كرمانيها رسمهاي خوب وجالبي دارن كه من خيلي خوشم اومد همين طور خيلي خونگرم ومهمون نوازودوست داشتني بودن من كه خيلي ازشون خوشم اومد انشالله عروس ودوماد هم خوشبخت وسعادتمندبشن
واما عكساي فرشته كوچولوي من
وصباكوچوي نازعمه