حسنی حسنی ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

دل نوشته هاي مامان حسني

حاضرجوابي هاي نيم وجبي

1391/10/18 14:35
نویسنده : ماماني
464 بازدید
اشتراک گذاری

نایت اسکین

ميوه دلم سلام

 وقتي هنوز يك سالت بودهمش با انواع اوا ها اداي حرف زدن را درمي اوردي نگران بودم كه زودزبان بازكني وحرف بزني يه باركه با دكتراداره مون مشورت كردم خنديدوگفت "هنوز زوده كه مثل ما بزرگترها حرف بزنه اصلا هم نگران نباشين سه سالش كه بشه گاهي خودتون بهش مي گين مامان يه لحظه ساكت باش سرم رفت " ومن اون موقع با خودم فكركردم اووووووووه تا سه سالگي حسني كه خيلي مونده

دقيقا يكسال ونيمه بودي و واكسن هجده ماهگيت را زده بوديم شب بود وبه پارك روبروي خونه بابايي نگاه مي كردي به من گفتي "پاك ني ني نداره" واين اولين صحبت كردن رسمي تو بود برخلاف بچه هاي ديگه كه وقتي به حرف ميان اول كلمه به كلمه مثب باباو مامان ميگن توبا جمله گفتن شروع كردي همش ميگفتي "اين چيه " وبراي منظورهاي مختلف حالتهاي گفتن "اين چيه "عوض مي شد

عزيزدلم اون موقع مي گفتم تا سه سالگي خيلي مونده وحالا توسه ساله شدي خداراشكرزود به حرف اومدي وخيلي سريع هم توحرف زدن پيشرفت كردي طوري كه وقتي دوساله بودي ازنوع حرف زدنت سه يا چهارساله به نظر مي رسيدي چون خونه بابائي بودي ومامان وحاج خانم هم كنارت بودن اونا برات كتاب مي خوندن وباهات حرف مي زدن وباهم شعروقصه هاي موزيكال مي خوندين گاهي هم كه خاله فائقه مي اومد باهم مي خوندين ومي رقصيدين وبالاخره حسابي بهت خوش مي گذشت كمك اين ادمهاي مهربون باعث شدكه تو درزمينه صحبت قويترازهم سن وسالهات باشي وخيلي قلنبه سلنبه حرف بزني  به گونه اي كه توجمع خيلي به چشم مي اد وتوجاهاي عمومي مرتب ازم پرسيده ميشه مگه چندسالشه ؟

 

گاهي يه جوابهايي مي دي كه مغزم هنگ مي كنه گاهي هم دراوج شخصيت وجذبه چنان به خنده مي ندازيم كه نمي دونم چه كاركنم گاهي هم چنان اطواري ميريزي كه با خودم ميگم اينا را ازكجا يادگرفته به هرحال با يه وروجك نازنازي سه ساله عالمي داريمنایت اسکین

نایت اسکین

بعضي ازكلمات دربعضي ازلهجه ها كاربرد چنداني نداره چون كلمات جايگزينش هست يكي ازاون كلمات كلمه "متاسفم" هست كه نمي دونم چراما يزديها اونو به كارنمي بريم وموقع استفاده يه جورايي تو ذوق مي خوره با اينكه كلمه عجيب غريبي نيست ولي به هرحال توزبان محاوره اي به كاربردنش جا نيفتاده چندماه پيش كه الان يادم نيست براي چه چيزي ناراحت بودم باحالت غم انگيزي به من گفتي "مامان خيلي متاسفم " يهو چشام گردشد نایت اسکینواينقدرخنده ام گرفت كه نمي دونستم اين نيش تا بنا گوش واشده ام را چطور جمع كنم جا خورده بودم فقط اون موقع كاملا حس كردم كه مي خواهي مفهوم اين كلمه را درك كني وشديدا منو زيرذره بين گرفتي تا عكس العمل منو ببيني من هم بغلت كردم وبا يك دوجمله سفارش ونصيحت قائله را ختم كردم

نایت اسکین

مدتيه كه مثل همه دخترها موي بلندمي خواهي وچون هنوز موهات كوتاهه يه روسري روي سرت ميندازي يعني موهاته البته با موهاي بلندت دنيايي داريما

 چندشب پيش خونه باباعباس بوديم وجاي همه دوستامون خالي شولي پخته بودن شولي معروفترين آش يزديه كه خصوصا تو زمستون زيادپخته ميشه وخيلي غذاي پرخاصيتيه حتي دكترها هم خوردن شولي را تجويزمي كنن ولي تو دوست نداري ونمي خوري

بابا عباس كه كمي موهاشون ريخته بهت مي گفتن شولي بخورولي تو نمي خوردي بالاخره گفتن "حسني شولي بخورموهات بلندبشه " توهم مشغول بازي بودي فكري كردي وكاملا جدي ومحترمانه يهشون گفتي " باباعباس شما هم شولي بُخورِد موهاتون دربياد" همين كه اين جمله را گفتي همه پكيدن خندهوتوكه حرف باباعباس را باوركرده بودي هاج وواج نگاه مي كردي كه كجاي حرفت خنده داشت بابا عباس ميگفتن اين دوره زمونه ديگه نميشه بچه ها را گول زد حواسشون خيلي جمعه

نایت اسکین

موقع ناهارسرسفره دايي بابامهدي كه مي خواستن تو را به حرف بيارن وسربه سرت بذارن بهت گفتن " حسني شنيدم خيلي كارتون مي بيني درسته؟ " تو هم اروم درگوش من گفتي " مامان بَرِشون بوگو وقتي آدم دهنش پره حرف نمزنه " وقتي جوابت را بلندگفتم همه غش رفتن خنده دايي هم مي خنديدن ومي گفتن عجب ناقلايي چطورزيرجواب دادن دررفت عمرا اگه بتونه يكي تورا سركاربذاره

نایت اسکین

جسارتا رفته بودي دستشويي داشتي قربون صدقه يكي مي رفتي وحرف مي زدي بهت گفتم حسني باكي حرف مي زني زود باش ديگه . خيلي اروم ومودبانه بهم گفتي " مامان آهسته باش دارم با جناب مورچه حرف مِزَنم تو حرفمون نپر" بنده هم اطاعت امرفرموده گفتم چشششم 

نایت اسکین

خاله هنوز براي تعيين جنسيت سونوگرافي نكرده بود وبعضي ادمهاي عجول كه باورشون نمي شدمي خواستن اززبون تو حرف بكشن

 بهت گفته بودن"ني ني خاله دختره يا پسر؟ "

 توهم گفته بودي "پسره"

گفته بودن اسمش چيه ؟

توهم گفته بودي "دختر"

خودم ازجوابت جاخوردم چه برسه به ديگران بهترين جوابي بود كه مي شد داد نایت اسکین

نایت اسکین

امان ازدخملي من كه مي خوادزودبزرگ بشه ويكي ازكارهايي كه دوست داره پيازخردكردنه بله جنابعالي پيازخردكردن دوست داريد ولي نه باپيازوچاقوي واقعي بلكه با چاقوي اسباب بازي ودستمال كاغذي به جاي پيازبه اين ترتيب دستمال كاغذي را روي ميز پهن مي كني ومثل آشپزهاي ماهركه روي تخته پيازخردمي كنن اونارا با چاقوت ريزمي كني مرتب هم جهت اطمينان بيشتربه ديگران هشدارميدي "اينجا نَيِد(نياييد) دارم پيازخردمُكُنم چَشِتون ميسوزه " بعدهم اونا را توي فابلمه مي ريزي وميذاري پخته بشه

نایت اسکین

 

توخونه مون يه تابلومينياتوري سه بعدي هست كه كادوازدواج ازطرف همكارامه يه روز كه خيلي بهش زل زده بودي بهم گفتي"مامان اين عكس توهه." منم خوشحال ازاينكه دخترم مامانش را اينقدر خوشگل مي بينه  ولي بعد منظورت را فهميدم چون بهم گفتي " مامان تاج سرت كه توعكسه خيلي قشنگه به من ميدي ؟" تازه فهميدم قضيه چيه .يعني من نمي دونم توازكجا اينهمه زيركي را آوردي كه اول هندونه را بذاري زيربغل آدم وبعد ادم را تورودروايسي بندازينایت اسکین

 نایت اسکین

يه روز عصركه بابامهدي داشت بيرون مي رفت بهش گفتم "وقتي مي ايي سرراه  ك ي ك  بخر" كلمه كيك را درست نگفتم كه اگه بابايادش رفت يانتونست بخره تو اصرارنكني اون شب بابا با كيك اومد واين قضيه گذشت

حدوديكي دوروزبعد اخرشب كه ازخونه باباعباس مي اومديم به بابا گفتم بريم ت ا ك (كافي شاپ تاك كه ما مشتريش هستيم وتوخيلي اونجا را دوست داري )" خيرسرمون زبون زرگري حرف مي زديم كه يهو با شوق فراوان بلندگفتي " بريم ك ي ك بخوريم " من وباباكه جاخورده بوديمنایت اسکینبابامهدي مي گفت يعني ديگه هيچ رقمه نمي شه جلواين بچه حرف زددستمون را خونده . راستش نفهميدم تو ازكجا مي دوني ك ي ك همون كيكه فقط حدس زدم رابطه چندروز قبل بين گفته من وخريدبابائي را كشف كرده اي

نایت اسکین

خوبي حاضرجوابيت اينه كه كاملا مودبانه وجدي جواب ميدي وكسي ناراحت نميشه بلكه همه برات غش وضعف ميرن اميدوارم دراينده بتوني درك كني كه نحوه استفاده اززبان چقدر مهمه وبه قول لقمان حكيم هم بهترين عضو وهم بدترين عضوه من هم سعي مي كنم غيرمستقيم اين موضوع را بهت يادبدم

نایت اسکین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان نيروانا
19 دی 91 11:41
ميخورمت خوشمزه، ولي خداييش اين حاضرجوابيات بهم ميگه خيلي شبيه نيروانايي. خب دو روز فقط تفاوت سنتونه. هر دو تا آذريِ آتيش پاره اين. نازتو برم من


فكركنم اذريها تو حاضرجوابي جلوترازبقيه باشن هههههه
بيچاره ما ماماناشون چقدر بايدذهنمون را تقويت كنيم كم نياريم والله
مامان ماهان
19 دی 91 18:22
سلام خواهر جون.
باورت نمیشه اگه بگم هروقت میام پای نت و بی حوصله هستم با خودم میگم یه سر بزنم حسنا شیرین زبونی کنه حوصله منم سر جاش بیاد.
الهی قربونت برم سنگ صبور من.اگه یه روز المپیک شرکت کردم اول میام وب تو بعد میرم مسابقه.آخر دوپینگی عسل.
کاش صداشو ضبط کنید بذارید ما هم فیض کامل ببریم.

سلام عزيزم
ممنون هزاربارازمهربونيت ومحبتت
خوشحالم مي كني وقتي مي ايي خداحفظت كنه دوست خوب من اين كلبه درويشي هميشه به روي دوستامون بازه
خيلي دوست دارم صداشوبااون لهجه يزدي بذارم ولي هم بلدنيستم هم تنبليم مي اد
مرمر(مامی کسرا)
20 دی 91 15:13
سلام عزیز خاله .خوبی حسنی جون.؟تو چقدر بامزه و شیرین زبونی.یه بوس میدی به خاله؟


سلام خاله مهربونم
فداي لطفتون زنده باشين الهي
بفرمايين اينم لپم
هزارتا بوسسسسسسسسسس براي خاله گلم وگل پسري نازش