مقوله اي بنام عشق
همه زندگي من سلام
عشق اين كلمه سه حرفي اينقدر حرفها براي گفتن داره كه اززمانهاي دورتا به امروز انواع واقسام اشعاروداستانها درموردش بيان شده وهنوز هم تموم شدني نيست تعريف واحدي ندارد و هرروز به گونه اي نشون داده مي شه وفراترازاينه كه من بخوام درموردش توضيح بدم
يكي ازبهترين انواع عشق ،عشق ستودني مادربه فرزنده كه تا كسي طعم شيرينش را نچشه هرگزعمقش را درك نمي كنه وخداوند مهربون چه زيبا ودلنشين اين عشق را دروجود هرجنس مونثي كه به دنيا مي اد به وديعه گذاشته به گونه اي كه تو بازي دختربچه ها اين عشق مادري به عروسكهاشون كاملا هويدا هست هرچندبراي بزرگترها بازيه ولي براي بچه ها زندگي واقعي وبچه واقعي هست
توهمه عروسكهات يه خرسي سفيدپشمالو داري كه ازهمه عزيزتره وقتي هنوز مسافروجودم بودي من هم اين خرسي را خيلي دوست داشتم هروقت دلم مي گرفت بغلش مي كردم باهاش حرف مي زدم وحالا انگاراين انرژي دروني خرسي به تو منتقل شده وخيلي دوستش داري
علي رغم مخالفت بابامهدي هرجاميري خرسي را هم باخودت مي بري تا توخونه تنها نمونه ودلش بگيره وچون من بچگيهام واحساسات اونموقع را هنوز يادمه كاملا مي فهممت وبراي همراهي وحتي بغل كردن نوه خرسيم مشكلي ندارم وهرباريه جوري بابامهدي را راضي مي كنم كه تو دختري واحساساتت با يه پسرخيلي فرق مي كنه و......... اون روزا حتي زمان سفرهم من وخاله دوطرف پشت شيشه عقب ماشين تشك ولحاف وبالش كوچولوهامون را مي ذاشتيم وعروسكهامون را مي خوابونديم وخوشحال بوديم كه بچه هامون رامي بريم مسافرت
گاهي بعضي بزرگترها درك نمي كنن كه ازديدتوخرسي بچه تو هست نه اسباب بازي .يه باردرجواب يكي ازاقوام كه هردفعه تورامي ديد ازت مي خواست خرسي را بهش بدي وبعدتورا متهم به بخل وخساست مي كردگفتم "خرسي عروسكش نيست خرسي بچشه كسي بچه اش را بخاطر سخاوت فورا به ديگران مي بخشه؟ هرچيزي تو جاي خودش مفهوم ومعناي خاصي داره سخاوت هم توجاي خودش معنا پيدا ميكنه " اي كاش خودمون را به جاي طرف مقابلمون بذاريم وبعدقضاوت كنيم
اينم عكس دسته جمعي بچه هاي جنابعالي با لحافي ازجانمازهاي خونه
عمه مريم مي گفتن كه بابچه ها بازي مي كردي كه طي صحبتي كه بينتون رد وبدل مي شده ومن نمي دونم ابتداش چي بوده توگفتي "من عشق مامانم هستم " ازجمله ات خيلي خنده ام گرفت اخه من هيچ وقت به اين وضوح بهت حرفي نزده بودم اصلا ازكجا كلمه عشق را يادگرفتي الله اعلم
توفاميلهاي درجه يك من وبابامهدي همه نوه ها ونتيجه ها دخترهستن وغيرازپارك يا يه جاي عمومي با پسري همبازي نشدي يه بارخونه دخترعموي بابامهدي ازم پرسيدي "آبي كمرنگه كجارفت ؟" وهمه تازه متوجه شدندكه يكي ازپسرا بلوز آبي كمرنگ پوشيده بهت گفتم" اون اميرسالاره نه آبي كمرنگ" وبعددرمورديكي ديگه پرسيدي كه گفتم" اسمش علي آقاست "اون شب با بلبل زبوني دل همه را بردي ولي قائله به همين جا ختم نشد چون ازفرداش كنترل تلويزيون را به عنوان موبايل برمي داشتي وبا جناب علي آقا يا اميرسالار تلفني حرف مي زدي گاهي حرفات خيلي جالب بود وتازه گوشي را به من هم مي دادي تا با علي آقاي خيالي حرف بزنم والبته همبازي شدن باتو اين حسن را داره كه من ازطريق رفتارهات متوجه خيلي ازاشتباهات رفتاري خودمون مي شم
يه روز كه به خاطرسرماخوردگي خوابيده بودم تو هم داشتي با كنترل تلويزيون ياهمون تلفن حرف مي زدي گفتي "علي آقا من خيلي خاطرت را موخوام ، من خودتو موخوام توهم منوموخواي؟" تواون لحظه زيرپتو مغزم قفل شده بود وچشام تاجايي كه جاداشت گرد وقلنبه به قدري جاخورده بودم كه تا چندثانيه همونجورمات مونده بودم كمتروقتي تااين حد بهت زده شده ام انگاربچه هاي امروزي دوباربه دنيا اومدن من كه تا بزرگ شده بودم عشق ومتعلقاتش را نمي شناختم ولي حالا نمي دونم چي بگم امان ازبچه هاي امروزي
سالهاپيش كارتون فوتباليستها نشون مي دادوهمه همسن وسالهاي من اون كارتون رابه خوبي ميشناسن مدتيه تكرارش را داره نشون مي ده وحالا نوبت بچه هامونه كه به اين كارتون علاقه مند بشن گاهي شنيدن جملاتي مثل "حسابشونو ميرسيم " يا "مامان بيا باهم بجنگيم" باعث شد كه بادقت كارتون را ببينم وديدن كارتون فوتباليستها را ممنوع كنم چون جوتخيلي ومبارزه طلبي زيادي دراون وجودداشت با اينحال يه نفرتو اين برنامه توجهت را جلب كرد" سوباسا اُزارا "آشناي قديمي
ديروز جسارتا تو دستشويي (جايي كه بيشترين مباحث فلسفي مادرودخترانجام ميشه) به من گفتي " مامان توجه كردي سوباسا باهمه فرق مُكُنه ؟ " باتعجب گفتم چه فرقي ؟ گفتي "خوب خيلي بابقيه فرق داره دقت كن !!!!!" ومن اخرش نفهميدم اين كاراكتركارتوني ژاپني چي داره كه دل دخترايراني منو برده ؟ ازطرفي اين قلبنه سلنبه حرف زدنت منو كشته
درحال حاضرهيچ حساسيتي به اين حرفها نشون نمي دم چون مي دونم زودگذره ولي راستش برام خيلي جالبه تفاوت بچه هاي امروزي وديروزي فكركنم ما پدرومادرها خيلي بايد اطلاعاتمون به روز باشه اميدوارم به وقتش بتونم خيلي چيزها را يادت بدم