792 روز
عزيزترينم سلام
مدتيه نتونستم بيام ازكارها وحرفات بنويسم سرما خوردگي دوباره من و تو وشلوغي كارهام باعث شد نتونم مرتب بيام وبلاگت را به روز كنم ولي روزهفتصدو نودودوم یا بعبارتی ١١ بهمن رابه خاطر سپرده بودم تا هرجورشده يه پست جديد براي اين روز خاص بذارم مي دوني چرا 792 روزبراي من اينقدر مهمه
روز
يعني
سال وماه وروز
به اين ترتيب ما دوسال ودوماه ودوروزه كه دركنارهم هستيم هنوز هم گاهي باورم نميشه كه اين دوران چطور گذشت اي كاش سرعت زمان كم ميشد تا شيريني اين روزهارا خوب خوب حس كنم وهرگز فراموش نكنم لحظه لحظه بزرگ شدنت را
چه زودگذشت روزهايي كه به اميد اومدنت به اين دنيا روزشماري مي كردم وحالا حتي دوسال واندي هم گذشته وتوبزرگ شده اي خانم شده اي وهمدم من هستي وخيلي ازمسائل را به خوبي مي فهمي حتي انگار دردهاي نگفته ام را هم مي دوني وبا رفتارت جواب ميدي كه گاهي ازتعجب نمي دونم چي بگم فقط يادم مي اد زماني كه مسافردلم بودي باهات در موردش درد دل كرده ام چون تو همدمم بودي
گاهي وقتها فقط ميشينم وازدورتورا زير نظر مي گيرم ونقاشي كردنات وشعرخوندنهات ومادري كردنات براي خرسيها را مي بينم وخدا مي دونه كه چقدر غرق لذت ميشم همه سلولهاي بدنم ذوق ميكنن وفقط وفقط ميتونم بگم خداجونم قربون بزرگيت برم قربون مهربونيت برم اين فرشته را ازمن نگير وبهش عمروسلامتي وخوشبختي بده خداجونم توعلي را پيش خودت بردي ولي بهترين فرشه ات را برام فرستادي درپناه خودت حفظش كن
خدای خوبم به همه منتظرای نی نی یکی ازبهترین فرشته هات را بفرست تا لذت زندگی رابچشن