حسنی حسنی ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

دل نوشته هاي مامان حسني

دخترنارنجي پوش من

1390/12/3 9:53
نویسنده : ماماني
652 بازدید
اشتراک گذاری
نایت اسکین

دخملي عزيزمن سلام       11.gif

گاهي وقتي به گذشته فكرمي كنم مي بينم روزها وماهها وسالها چه زود پشت سرهم ميان وميرن واون زمانيكه منتظرش بودم چقدرزود فرارسيده وچقدر سريع  داره طي ميشه وقتي هنوز همسفرم بودي وبه دنيا نيومده بودي گاهي تورا توذهنم تصور مي كردم وباهات بازي مي كردم توهمون چندماه خيلي بهت عادت كرده بودم وقتي مشخص شد خدا رحمتش را برام فرستاده گاهي من هم باخاله وماماني براي خريد سيسموني مي رفتم چون توفاميل سالها ني ني كوچولونيومده بود براي اولين بار تو زندگيم بود كه به مغازه فروش وسايل نوزادي مي رفتم وچقدر لذتبخش بود وچقدر با خاله بچه بازي در مي آورديم وگاهي كودك درون ماماني را هم بيدار مي كرديم وسه تا بچه كوچولوتو سيسموني ها چه كيفي مي داد

هرلباسي كه مي خريديم توبغل مي گرفتم وتورا تواون لباس ميديدم خدا مي دونه چقدر دلم برات ضعف مي رفت تو همدم روزهاي خوش ونا خوش من شده بودي هروقت دلم ازكسي يا چيزي مي گرفت براي اينكه هردومون غصه نخوریم مي اومدم تواتاقت و لباسات را مي ريختم وسط اتاق ودوباره اونها را بوميكردم مي بوسيدم مرتب مي كردم وتوكمد مي ذاشتم وغرق وسايل تو مي شدم وخودم را با يادتو مشغول مي كردم تا خيلي چيزها را فراموش كنم وبيشتر به يادخدا بيفتم تا دلم آروم بشه والحق كه معجزه ميشد انگار

توانبوهي از سيسموني خريداري شده يه كاپشن وشلوارنارنجي باكفش نارنجي خريديم كه سايزش بزرگ بودومن خيلي دوستش داشتم وفكرمي كردم براي چهارسالگيت خوبه گاهي به ماماني مي گفتم كي بشه بچه ام بزرگ بشه واينو بپوشه يعني اون روز مي رسه

زمستان امسال که دوساله بودی اون لباس اندازه ات بود وقتي فكرميكنم مي بينم چه زود گذشت يه روزي مي خواستم متولد بشي وبزرگ بشي وتورا تواون لباس ببينم وحالا اون زمان چه زود گذشته وخداراشكر كه خيلي خوب گذشته انشالله تورا خوشحال وراضی بالباس عروسی ببینم

 
 

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

براي مورچه خانم بوس مي فرستي حالا ازكجا فهميدي جناب مورچه ،خانم ياآقا هستن مغزمن نمي كشه

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

نایت اسکین
نایت اسکین
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مسیحا
4 اسفند 90 23:42
این نارنجی پوش زیبا رو دوووووووووووست دارم


قربون لطفت مسیحای عزیزم چقدرخوشحالم کردی اومدی
مامان حسین
6 اسفند 90 19:53
سلام
الهی چه بهش هم میاد
اره خانومی بچه ها در یک چشم بر هم زدنی
بزرگ میشن.


سلام عزیزم ممنون لطف دارین
این قافله عمر عجب می کذرد
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
7 اسفند 90 14:32
سلام گلوله نمک.
هزارماشالله.چه دلبری کردی تو این ست نارنجی.
ایشالله لباس عروسیت.
منم عاشق سیسمونی دیدن و سیسمونی خریدن هستم.اینجا هم با یه عشقی عکس سیسمونی که توی وبها میذارن رو نگاه میکنم که نگو.


سلام خاله خوبم خیلی ممنون شرمنده ام نکنین
انشالله (باخجالت )
انشالله دامادی آقاماهان
واییییییی مثل مامانم که باددین سیسمونی های کوچولو حسابی غش وضعف می کنه
فایقه
10 اسفند 90 23:04
سلام.....خوبی.
الهی خاله قربونش بره که یک روز نمیبینمش دلم این قدر تنک میشه.نفسش شم که این قد پر حرف میزنه و کله آدمو می بره...ولی نفس خاله هست.فداش شم:
تازه خونه خاله که میاد به اون خرسیه زل میزنه که ادم دلش کباب میشه و میگه شتلات(شکلات) میخواد




سلام خاله فائقه چه عجب حدایدا
قربون لطفت هههههههههه
مامان نيروانا
16 اسفند 90 16:03
ميبيني چه زود ميگذره. بعد از تولد نيروانا كه بار مسئوليتم زياد شده بود هر وقت كم مي آوردم خدا خدا ميكردم زود 2 ساله بشه و از آب و گل نوزادي در بياد. حالا دختراي ما دو سال و سه ماهه شدن نه!!!!. خدا همه ي عزيزانمون و عزيزان همه رو حفظ كنه
قربون نارنجي پوشم برم من


دقيقا دقيقا مي فهمم چي مي گي فريبا جون
الهي خداهمه كوچولوهاي نازنين وپدرمادراشون را حفظ كنه
نيرواناي گم را ببوسش
مامان ماهان
17 اسفند 90 11:23
به به چه دخمل نارنجی پوش نازززززززززززززززی خدا حفظش کنه



ممنون خانومم ماهان جونم راببوس