بوي عيدوخداحافظي با سيسموني سبز
عزيزدل مامان سلام
حدود ده روزديگه تاپايان سال 90 مونده ومن شديدا مشغول خونه تكوني هستم اين روزها خيلي سرم شلوغ شده هم تو اداره هم توخونه هم كمكهايي تو كه مي خواي خونه تَتوني بكني خودت ببين ديگه اوضاع چه خبره
هميشه نزديكي هاي عيد تغييرات زيادي ايجادميشه همراه با تغييرات طبيعت خونه ما هم كم وبيش تغيير داره آخه بايد معلوم بشه داره همه چي عوض ميشه حتما كه نبايد همه چي نو بشه گاهي يه تغيير دكوراسيون كوچيك هم روحيه ادم را عوض مي كنه
دوسال واندي پيش درحاليكه توشش ماه بود همسفرمن بودي وقتي جنسيت نازنين فرشته من معلوم شد وقتي مشخص شد خدا رحمتش را برام فرستاده علي رغم كليه سونوگرافيهاي خانگي كه همه ميگفتن تو پسرهستي اينقدرخوشحال شده بودم كه حد نداره حتي دست چپ وراستم را قاطي كرده بودم كه خانوم دكتر نازنينم هم به خنده افتاده بودبعدازمطب دكترمن وماماني وخاله رفتيم سيسموني فروشي واين اولين دفعه اي بود كه درعمرم پام به سيسموني فروشي مي رسيدازديدن وسايل كوچولوخصوصا دخترونه ها به ذوق اومده بودم وازخدا مي خواستم تويهو جنسيتت عوض نشه وهمون دخملي من بموني به قدري ما سه تا ذوق كرده بوديم كه نفهميديم چند ساعت اونجا بوديم تواون مغازه ازيه سرويس سبزفسفري ودودي خوشمون اومد كه خيلي كامل وخوشگل والبته گرون بودچندروز بعد كه همه جا را گشتيم نهايتا همون سيسموني پسندمون شد وبابائي اونو برات خريدن
متاسفانه يه رسم خيلي بدي تو يزد وجودداره كه پدرومادر دخترعلاوه برجهيزيه، سيسموني نوزاد دختررا هم مي خرن به نظر من وقتي يه دختريا يه پسرباهم ازدواج مي كنن هزينه زندگيشون را خودشون باكمك هم بايد بپردازن نه پدرومادرشون به همين دليل مخالف خريدسيسموني توسط بابايي وماماني بودم ولي با همه مخالفتهام نتونستم اونها را ازخريدسيسموني منع كنم وبابايي وماماني هم اينقدرازبودن تو خوشحال بودن كه سرازپا نمي شناختن وبا چه ذوقي برات خريد مي كردن
وقتي به دنيا اومدي همش مي خواستي تو بغل باشي وبعد ها هم دوست نداشتي ازاون سيسموني استفاده كني به همين دليل بيشتر وسايلش همون جور نومونده بودوحالا بعدازدوسال ديگه هيچ كدومش به كارمون نمي اومد مي خواستم اونو بفروشم حتي تو ني ني سايت پيغام هم گذاشتم ولي وقتي عكسش را گذاشتم پشيمون شدم چون خريد اون سيسموني برامون كلي خاطره داشت بنابراين فورا منصرف شدم وايندفعه سيسموني را تميزكردم وجمع كردم وچون خونه ما جا نداشت پنجشنبه نقل مكان سيسموني به خونه بابايي انجام شدخداراچه ديدي شايدبقيه ازش استفاده كردن