بلبل زبونیهای یه فرشته
فرشته كوچولوي من سلام
هرازگاهي به يه چيزي علاقه مند ميشي وحسابي بهش مي چسبي بعدازيه مدت ازش خسته ميشي و دنبال يه چيز ديگه ميري مثل نقاشي كردن ورقصيدن وآرايش كردن وگیردادن به آرم هرچیزی و.... جديدا بيشترتوكارتئاترهستي هميشه تقليدت عالي بوده به قدري خوب بازيگري مي كني كه ما هم گاهي رودست مي خوريم چندشب پيش كه بابامهدي بعدازورزش عضله پاش گرفته بود وپاش درد مي كرد وآخ وواخش گوش آسمون را کر کرده بوديه دفعه توهم اومدي كناربابا خوابيدي وشلوارت را بالا زدي ودرحاليكه پات را بادست گرفته بودي ودقيقا انگارداري دردميكشي ناگهان شروع كردي به گفتن بلند بلند "آخ ،آخ پام ،دردموكنه ،ميسوزه ، آخ ، آخ" راستش همون اول نفهميدم راست ميگي يا داري ازبابا مهدي تقليد مي كني باباهم كه چشماش گردشده بود ودبا تعجب ازم پرسيد"راست ميگه يا داره اداي منو در مياره "بهت گفتم من چه كاركنم حالاكه با حالت جدي گفتي" با كرم چربش كن ماساشش (ماساژش)بده خوب شه " ديگه نتونستم جلوخنده ام رابگيرم اي فسقلي شيطون كه همه را سركارميذاري تا جلب توجه كني بابا مهدي كه انگاردردش يادش رفته بود هنوزهمونجور مات ومبهوت نيم خيز مونده بود وتكون نمي خوردوبا حيرت نگاهت مي كرد
هوا داره كم كم گرم ميشه وتو هم عشق آب بازي همش خونه بابائي كنارحوض هستي ولباسات را خيس مي كني چون هنوز هوا كاملا گرم نشده وگاهي باد سرد مي وزه مي ترسم سرما بخوري وميارمت تو چندروز پيش هم همين اتفاق افتاد وتواصرارداشتي درحياط را باز كنم منم قبول نمي كردم قربونت برم جديدا چنان سركج مي كني وچشمات را ريز مي كني وخواهش ميكني دلم آب ميشه ولي اونروز هوا سرد بود وامكان نداشت اجازه بدم بري آب بازي وقتي ديدي اصرارهات بي فايده است يه دفعه پشت دستت را به هم زدي وگفتي " موخوام برم دست بيشورم به اُدا(خدا)" هم خنده ام گرفت وهم تعجب كردم كه قسم خوردن را چطور يادگرفتي وازطرفي مي دوني چه طور وكجا وبا چه ادايي قسم بخوري ماماني كه اونجا بودن حواست را پرت كردن وتورا پارك بردن بعد به من تشر زدن كه "جلوبچه قسم خوردي يادگرفته ؟" نمي دونم من زياد قسم نمي خورم ولي بايدسعي كنم ديگه تكرارنكنم واين عادت را در كنم نمي خوام تو كوچولوي شيرين ازقسم استفاده كني
یه روزکه ازسرکاربرگشتم مشغول بازی بودی من هم برای اینکه تورا متوجه اومدنم بکنم بلندگفتم سلام وتوهمون جور که سرت پایین بودومشغول بازی بودی بالحن همیشگی من جواب دادی "اّسلام گلم"وصدای خنده دیگران ازاین حاضرجوابی وتقلید گفتار
چندروزپیش مهمون داشتیم همین که صبا می خواست ازپله ها بالا بره بهش گفتی"پله بالا نرو عزیز می افتی " وبازهم خنده چون این جمله معروف حاج خانم هست که تودقیقا مثل خودشون وبا لحن گفتاری ایشون ادا کردی
گاهي اوقات حرفها يا كارهايي راانجام ميدي كه قبلانديدي البته تا جايي كه من مي دونم وديدم .يه كاورداري كه لحاف وتشك وبالش وكيسه خوابت توش بوده اينو پيداكردي وخالي كردي وهرچيزي كه به ذهن ادم برسه ميريزي توش وكشون كشون با خودت اينور واونور ميبري بهت ميگم چه كارميكني مي گي"دارم مِرَم مَشَد" بعدهم درحاليكه انگارداري با همه خداحافظي مي كني سرت را به عقب برمي گردوني وبراشون دست تكون ميدي وميگي "خدافظِ هميگي" اين تخيلاتت منو كشته سفربه سلامت التماس دعا مادرجان
بازهم يه شعرجديد ازاون قديما كه حاج خانم برات مي خونن وتو خيلي كيف مي كني وحالا خودت هم با چه ناز وادايي مي خوني وقتي من مي خوام بخونم ميگي "تونخون ، حاج خانم بايد بوخونن " تو كوچولوي مامان خوب حق كپي رايت را براي حاج خانم حفظ ميكني
حسني خانم آلفته
پيرهن تورتافته
بچه ها بِدُوِدكه مفته
دستش نكُنِدميفته
چندروزيه ماماني شروع كردن به آموزش كلمه هاي ساده انگليسي واقعا خيلي خوبه كه من ماماني رادارم چون ابتكارزيادي براي رشدبچه ها دارن كه راستش من ندارم
حالا هروقت ازت مي پرسم گربه چي مشه ميگي "كَت" سيب چي ميشه ميگي "اَپِل" سگ چي ميشه ميگي "هاپو" ميگم خوب هاپو چي ميشه ميگي"سگ " وبه اين ترتيب تو تسلسل باطل سگ وهاپو گير مي افتم وتوهم كوتاه نمي آيي وحالا جاي شكرش باقيه كه بين گربه و پيشي گير نمي افتم وگرنه من حسابي کلمات یادم می رفت
نازنینم نفسم هربارکه باکارها وحرفات همه را مبهوت میکنی به یادخدا می افتم وشاکرش هستم به خاطر اینهمه لطف بیکرانی که به من داشته ودارد الهی همیشه وهمیشه درپناه خداوندمهربون باشی عزیزکم