حسنی حسنی ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

دل نوشته هاي مامان حسني

جديدترين رمزگشايي كلمات

 شیرین زبونم سلام   گاهی وقتها یه حرفهایی میزنی که من باید حسابی درموردش فکرکنم وبفهمم یعنی چی گاهی هم که نتیجه ای عایدم نمیشه خودت میایی ونشونم میدی منظورت چیه یه سری ازکلمات را که تاحالا فهمیدم برات می نویسم  يه مدتيه توي حرف زدنهات ازكلمه " بدي(badi)" استفاده مي كني من هم فكرمي كردم منظورت شيطنت وكاربدهست بالاخره جمعه گذشته اين كلمه رمزگشايي شد ازاونجايي كه اسم بابات مهدي هست ومن بابا را بااسمش صدا مي زنم توهم به جاي اينكه بهش بگي بابا ميگي بدي يابعبارتي مهدي وقتي فهميديم چي مي گي با يادآوري گذشته كه چي فكرميكرديم وچه جوابي بهت مي داديم كلي خنديديم   بابا هم وقتي فهميد اينمدت...
13 مهر 1390

بیست ودوماهگی حسنی جونی بادو خبردست اول

شیرین عسلم سلام امروز نهم مهرماه وپایان ماهگی حسنی جونی منه چه زودگذشت انگارهمین چندروزپیش عیدفطر بود وتوبه بیست ودوماهگی پاگذاشتی دخترماهم همیشه شاد وسالم باشی وخوشحال وخندون روزها راسپری کنی   خبراول اینکه امروز وقتی داشتیم باهم بازی میکردیم وتو هم ازخنده غش کرده بودی به کشف  خیلی مهمی نایل اومدم یه تیزی سفید که باچشم غیرمسلح قابل دید بود به این ترتیب دندون ششم هم سرزدن واماآدرس ، نیازی به بازکردن زیاد دهان نیست چون ادرس همین جلو هاست فک بالا دومین دندون سمت راستت که بالاخره باکند وکاوهای زیادراه بیرون را پیداکرد به افتخارش بزن اون دست قشنگه را     خبردوم مژدگانی می خوادا...
9 مهر 1390

بهترین دختردنیا

قندوعسلم سلام امشب ازرادیو شنیدم که فردا اول ذیقعده روزتولد حضرت فاطمه معصومه (س) کریمه اهل بیت هست که به همین مناسبت روزدخترهم نامگذاری شده است این روزعزیزرا به همه دختران ایران زمین خصوصا به گل دخترماهم تبریک میگم وآروزی بهترینها رابرات دارم روزبهترین دختردنیا مبارک توبرای من بهترین دختردنیایی این مدت که من بدلیل اومدن حسابرسها مجبوربودم تاعصر یاشب اداره بمونم شرایط کاری من را درک کردی وصبورانه تاشب چشم به راهم موندی به گفته مامانی وحاج خانم یکی دوباری هم گفتی ایشی میخواهی ولی دوباره خودت را به اون راه زدی ومشغول بازی شدی ازاینکه اینقدر مظلومی خیلی دلم میسوزه وعذاب وجدان شدیدی دارم دخترخوبم امشب وقتی منتظر بودی ب...
7 مهر 1390

آهنگهاي درخواستي ازراديو مامان

                                                         حسني جوني مامان سلام   صبحها قبل ازرفتن به سركارتورا خونه بابائي ميذارم وعصرها هم ميام دنبالت تا بريم خونه  جنابعالي هم تواين مسيرمثل روسا روي صندلي ماشينتون جلوس ميكنيد وخيابون وماشينها را نظاره گرشده و امرمي فرماييد" مامان بوخو" من هم باقدرت تمام به مغزم فشارميارم تا هرچي شعرازقديم الايام وعهد كودكيم ياد...
3 مهر 1390

كارمندكوچولو

حسني خانومم سلام روز سي ويكم شهريورهم ازراه رسيد سالگرد ازدواج من وبابا چه زود گذشت پنج سال پيش توهمچين روزي من اون بله معروف را گفتم اينقدر نگران آينده بودم كه اصلا فكرنمي كردم كه پنج سال بعدخاطرات اون روزرا تووبلاگ دخترنازم يادآوري كنم پنج سال گذشت وچقدر اتفاقات ريزودرشت ، شادو غمگين را پشت سرگذاشتم با اين حال بهترين اتفاق زندگيم تواين مدت اومدن توبود كه مرهمي شدبرزخمهاي زندگيم حالا يه دختردارم كه همه زندگي من شده واميدوارم مرهم ومحرم اسرارم هم باشه ازخدا مي خوام  با وجود حضورشيرينت زندگي بابا ومن وتو روزبروز شيرين تروشادترباشه  سي ويكم شهريورپنج شنبه بود...
3 مهر 1390

اولین کوتاهی مو

                           دخترقشنگم سلام تاچندروز دیگه عروسی خاله هست وموهات حسابی نامرتب شده به همین دلیل برای اولین باربردمت آرایشگاه مامانی هم اومدن کمی نگران بودم ونمی دونستم چه عکس العملی داری چون معمولا بچه ها ازاینکه بایدساکت وبی حرکت روی صندلی بشینن ناراحت میشن وگریه میکنن به هرحال به محض ورود  همه را زیرنظر گرفتی وبعد سوالهای پی درپی شروع شد" این کیه این چیه چوطوشد خانم خوابه و... " جوری که بلبل زبونیت همه را به خنده انداخته بود وهرکسی یه چیزی میگفت وهمه میخندیدن اونجایه پسرکوچولوی پنج ...
19 شهريور 1390

اولين عروسي

                                قندعسل مامان سلام  بالاخره پنجشنبه هفدهم شهريور هم ازراه رسيد وخاله فائقه ومحمدآقا عروسيشون را جشن گرفتن زمان عقدشون توفقط هفت ماه داشتي وچون عادت داشتي زود بخوابي واون شب نمي تونستي باسروصدا بخوابي خيلي گريه كردي وكم لطفي اقوام نزديك هم باعث شد خيلي بهمون سخت بگذره و.... ولي حالا بزرگ شدي وخانومي شدي وحرف مي زني وحرف گوش ميدي وبخشي ازمشكلات نوزادي حل شده ولي من بازم نگران بودم كه ناراحتي ومش...
19 شهريور 1390