حسنی حسنی ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه سن داره

دل نوشته هاي مامان حسني

نيك بانوي من

 حسنی جونم سلام همیشه وقتی زنده یادمحمدنوری این آهنگو می خوند خیلی کیف می کردم وحالا که می خواستم عکسای جامونده را بذارم دیدم بی مناسبت نیست این شعرزیبا ازشادروان حمیدمصدق را هم بذارم توگل سرخ مني   تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری ؟ نه از آن پاکتری تو بهاری ؟ نه بهاران از توست از تو می گیرد وام هر بهار اینهمه زیبایی را هوس باغ و بهارانم نیست ای بهین باغ و بهارانم تو سبزی چشم تو دریای خیال پلک بگشا که به چشمان تو دریابم باز مزرع سبز تمنایم را ای تو چشمانت سبز در من این سبزی هذیان از توست زندگی از تو و مرگم از توست  .   . . ...
19 دی 1391

حاضرجوابي هاي نيم وجبي

ميوه دلم سلام  وقتي هنوز يك سالت بودهمش با انواع اوا ها اداي حرف زدن را درمي اوردي نگران بودم كه زودزبان بازكني وحرف بزني يه باركه با دكتراداره مون مشورت كردم خنديدوگفت "هنوز زوده كه مثل ما بزرگترها حرف بزنه اصلا هم نگران نباشين سه سالش كه بشه گاهي خودتون بهش مي گين مامان يه لحظه ساكت باش سرم رفت " ومن اون موقع با خودم فكركردم اووووووووه تا سه سالگي حسني كه خيلي مونده دقيقا يكسال ونيمه بودي و واكسن هجده ماهگيت را زده بوديم شب بود وبه پارك روبروي خونه بابايي نگاه مي كردي به من گفتي "پاك ني ني نداره" واين اولين صحبت كردن رسمي تو بود برخلاف بچه هاي ديگه كه وقتي به حرف ميان اول كلمه به كلمه مثب باباو مامان ميگن توبا جمله گفتن شروع...
18 دی 1391

نقاشي هاي دخترم

  نازنين مامان سلام تومرور وجمع كردن عكسها چشمم به عكسهايي افتاد كه چندماه پيش ازنقاشيهات گرفته بودم ولي تووبت نذاشته بودم نقاشيهايي كه مربوط به حدودشش ماه قبل مي شد وقتي دوسال ونيمه بودي عكسارا جمع وجور كردم تا برات بذارمشون جناب زرافه عزيز تصويرخانوادگي جناب زرافه عيالوارباخانواده محترم يه دختربا موهاي بلند كه عشق اين روزاي توهست كيفيت عكس خوب نشده ولي اين عكس مربوط به چرخ وفلك هست البته با داستان مخصوص خودش بهت گفتم اين چيه مي كشي ؟ انتظارهرچيزي را داشتم جزاين جواب : "تل سَرُمه " وقتي دقت كردم ديدم هم حالت هفت وهشت تل وهم نگينهاي سه تايي سه تايي...
17 دی 1391

هواي باروني سه نفره

  دخترپاييزي من سلام يه صبح تعطيل كه هوا حسابي بوي بارون مي دادوگاهي هم يه قطره ازاسمون مي چكيد دلمون هواي پياده روي كرده بودبعدازصبحانه اماده شديم وسه تايي زديم به خيابون وقتي من كوچيك بودم بابائي ازسفردوتا چترخوشگل براي من و خاله سوغات آورده بودن كه حالا چترمن  به تو رسيده وخيلي دوستش داري تواين هواخوري سه نفره چتررا دست گرفته بودي وحسابي كيف كرده بودي بنده هم دوربين به دست فقط عكس مي گرفتم باباهم كه چاره اي جزتحمل معطلي وفيلم بازي مادر ودختر نداشت           ...
13 دی 1391

جشن تولد پس ازموعد

فرشته سه اله ام سلام ازمدتها پيش ازتولدت مي خواستيم بعدازسيزدهم محرم برات تولدبگيريم توهم مرتب ميپرسيدي "كي تولدم مِشَه كيك مبارك بخورِِم "حداقل براي دل كوچيكت تصميم داشتيم دهم آذربا كيك تولد بريم خونه باباعباس واونجا با عمه ها وبچه ها تولد بگيريم كه متاسفانه با شكستن بيني من وماجراهاي متعاقبش همه برنامه ها به هم ريخت حدوديك هفته بعدش كه يه شب همه خونه باباعباس جمع بوديم بابامهدي رفت كيك گرفت وبا بچه ها حسابي خوش گذروندين با تب وسرماخوردگي وبيني گچ گرفته نتونستم عكساي خوبي بگيرم چندتا عكس گرفتم كه براي گذاشتن تو وبت زياد خوب نشد به هرحال شب خوبي بود وخوش گذشت وتوهم حسابي شيطوني كردي كادوها راازقبل گرفته بودي باباعباس ومادرجون يه ج...
12 دی 1391

خبرخوش آبجي جون

  عزيزدلم سلام دقيقا يك سال پيش شب اربعين درمورد يه دوستي توپست ابجي جون نازنين من برات گفته بودم كه سالهاست با هم دوستيم ومن بهش ميگم ابجي جون ومثل خاله فائقه دوستش دارم دوستي كه هنوز نديدمش يه دوست مجازي ،‌يه همشهري اينترنتي كه باناراحتيش غمگين مي شم وبا خوشحاليش شاد دوست گل من مدتي بود كه به دنبال درمان بود وبعدازيكبارنتيجه نگرفتن اين دفعه با هزارخوف ورجا دوباره درمان را شروع كرد با بچه هاي اينترنت براش دعا خونديم نذر كرديم از حاج خانم وماماني وخاله خواسته بودم براش دعاكنن وپريروز جواب ازمايشش لب مرزبود ودوباره امروز صبح ازمايش مجدد داد ازصبح تا حالا خيلي نگران بودم خدا مي دونه چه به دل خودش رسيد دستم به كارنمي رفت و ...
12 دی 1391

سومين نهم آذرساعت ده ونيم صبح

عزيزترينم سلام همون طور كه مي دوني تو نهم آذر هشتادوهشت ساعت ده ونيم صبح چشمات را به اين دنيا بازكردي ولحظه تولدت بهترين وناب ترين خاطره منه كه هنوز هم وقتي ازلحظه تولدت صحبت مي كنم ذوق وشوقي عجيب توهمه رگهام مي دوه براي مادري كه نه ماه منتظراومدن پاره وجودش بوده وچندساعت درد زايمان طبيعي را كشيده بهترين پاداش اينه كه اولين كسي باشه كه فرشته معصومش را ببينه وبغل كنه   به هرحال چندساله كه تواين تاريخ ساعت ده ونيم صبح ازت عكس ميگيرم وكنارعكس سالهاي قبل مي ذارم تا ببيني روزبه روز چقدر عوض شدي اولین عکسی که پنج ساعت بعدازتولدت توسط بابامهدی گرفته شد دوشنبه 1388/9/9 ساعت سه بعدازظهر    یکس...
12 دی 1391