ديروز وچكيده اي ازعشق خداوندي
عزيزدلم سلام گاهي يه حرفها يه اتفاقاتي تو ي زندگي ادم پيش ميادكه هرچند كوچيكه ولي وقتي جمع ميشه وتلنبارميشه جسم وروح ادم را خيلي اذيت ميكنه گاهي وقتها ادم خيلي نا اميدميشه ازهمه چيزوآينده پيش چشمش تارميشه گاهي وقتها دلش مي خواد مثل بچگيهاش خيلي راحت گريه كنه وخالي بشه ولي نمي تونه وفقط مدتهاس كه يه بغض توگلوشه وراه نفس كشيدنش را بسته اين بغض لعنتي وگاهي وقتها ........................... واينجوروقتها خدا يه تلنگري به ادم ميزنه كه من تو را يادم نرفته وفرشته اش را با بلبل زبوني مي فرسته سراغت تا دل ودنياتو زيروروكنه وفراموش كني همه چيزاين دنيا را وتورا ببردت به عرش اعلي ديروز كه اداره بودم وسطاي روز زنگ زدم احوالت ...
نویسنده :
ماماني
22:09